سهراب مَنش

۱۳۸۲ اردیبهشت ۲۷, شنبه

ساعت 2:20 دقیقه نیمه شب
جای همه خالی! دارم دواخوری میکنم.
امشب از اون شبها است که اگر مست نباشی نمیگذره. میخورم به کوری چشم تمام کسانی که بیست و پنج سال هست آمدند تو مملکت ما و نمیتوانند مستی مردم ما را ببینند.
میخورم به سلامتی هر کی طالب بوده امشب مست باشه و براش ممکن نشده.میخورم به سلامتی همه آنها که دوستشون دارم و ده سال هست ندیدمشان.
دارم خاکه رو خاکه میریزم که گل مستی نپره! برای همین وسطش گفتم بنویسم.
از گرما دارم خفه میشوم! خدایا این اسپرینوف را از ما نگیر.این حالی که الان دارم را به همه بده.

(0) comments

یک کانال دیگه به کانالهای فارسی اضافه شده، و من نمیدانم دقیقا تعداد این کانالها که از آمریکا به طرف ایران پخش به چند کانال رسیده است؟
ظاهرا این یکی بیشتر موزیک پخش خواهد کرد! و کانال جوانان است.یک چیزی تو مایه های MTV .
بیشتر این کانالها به زودی بدون نیاز به وسایل دریافت ماهواره(دیش و ریسیور) و از طریق همان آنتن های معمولی در ایران پخش خواهد شد.فعلا در بین این کانالها یک شبکه خبری بیست و چهار ساعته به زبان فارسی کم هست، که آن هم قرار است توسط کارکنان رادیو فردا و رادیو تلویزیون آمریکا راه اندازی بشود.
لاریجانی هم فعلا پولهای دزدی را پارو بکند و مردم را به زور پارازیت اندازها بر روی امواج ماهواره، پای کانالهای ایران نگه دارد.
شبکه خبر که راه اندازی بشود.من دوباره ماهواره را وصل خواهم کرد.برای تماشای آنلاین و یا اطلاعات راجب این شبکه روی آرم شبکه کلیک کنید.



(0) comments
۱۳۸۲ اردیبهشت ۲۶, جمعه

باید مسنجر باحالی باشه!


(0) comments
۱۳۸۲ اردیبهشت ۲۴, چهارشنبه

ادامه نوشته ديروز


گزارشگر به ميان آشنايان و همكاران سعيد حنايى و برادرانش که در یک پاساژ لوازم آرایش و زیبایی میفروشند ميرود. بيشتر آنها باور دارند كه سعيد خواسته تا جامعه را پاك بكند.و مانند يك آدم روانى از كشتن و خفه كردن زنها لذت نمی برده! ﴿خود سعيد حنايى در مصاحبه ميگفت: اين اواخر اگر كسى را نمى كشتم، مثل این بود که یک چیزی کم دارم و هی به خودم می پیچیدم!﴾ نکته دیگر این است که هیچکدام از اینها نگفتند اگر این مسائل گناه دارد و بد است، چرا در پاساژی که بورس فروش لوازم آرایش هست مغازه دارند!


دوباره گزارشگر به میان خانواده مقتولین و سعید حنایی میرود و با آنها صحبت میکند، و همه آنها به صحبت از انتقام و کشتن میکنند.به غیر از دختر ۱۲ ساله یکی از مقتولین که میگوید: وقتی بزرگ شدم،دلم میخواهد نویسنده بشوم و کتابی راجب زندگی خانواده ام بنویسم و در کتاب بگویم که مادر من گناهکار نبوده!


در آخر گزارش قسمت آخر مصاحبه با حنایی پخش میشود و از او میپرسند که آیا از کاری که کردی پشیمان هستی یا نه؟ و آیا هنگام کشتن این زنان احساس ترحم نسبت به آنها داشتی؟


حنایی میگوید: من از کاری که کردم اصلا پشیمان نیستم و هیچ احساس ترحمی هم نسبت به آنها نداشتم.و اضافه کرد: شاید اگر اینها حیوان بودند کمی دلم برایشان میسوخت!


گوینده توضیح میدهد: در هنگام کشف جنازه های قربانیان تاکید شده بود که مقتولین مورد تجاور قرار نگرفته اند و خود سعید حنایی هم در اوایل بازداشتش این را تکرار میکرده.ولی در نهایت اعتراف میکند که با قربانیان تماس جنسی نیز داشته است! ولی از طرفی در دفترچه خاطرات خود که در زندان مینوشته، آورده است که: من از طرف بسیاری از هموطن هایم مورد حمایت هستم! ولی در این اواخر مرا به شدت شکنجه میکنند تا اعتراف کنم با مقتولین رابطه جنسی داشته ام، ولی من نمیتوانم این اعتراف را بکنم زیرا  اینکار را نکرده ام! اگر قرار است که مرا به چیزی محکوم کنند.مگر اعتراف و گردن گرفت شانزده فقره قتل کافی نیست برای محکومیت!؟ که بخواهم به داشتن رابطه با آنان اعتراف کنم! البته برای من بسیار واضح است چرا او را مجبور به این اعتراف کرده اند! حضرات دولت سایه از کارهای سعید حنایی راضی بودند و سعید حنایی زیر یک چتر نامریی قدرت بود.و برای اینکه بتوانند این دولت سایه را راضی به اعدام سعید حنایی کنند، باید این اعتراف را از سعید حنایی میگرفتند.


گزارش با صحنه دار زدن سعید حنایی به پایان میرسد.


همانطور که در اولین قسمت نوشته ام آوردم،پخش کردن این گزارشها به این صورت و با این نوع توضیح دادن فقط در ذهن جامعه اروپا یک دید را به وجود می آورد: مردم ایران بسیار وحشی و عقب افتاده هستند و به هیچ عنوان ظرفیت دمکراسی در ایران وجود ندارد و همین رژیم سرکوبگر برایشان کافی است.


این لاشخورهای اروپایی بعد از از دست دادن قراردادهایشان با عراق، این روزها به شدت به تقلا و تلاش افتاده اند تا مبادا رژیم جمهوری اسلامی که یکی از بزرگترین شرکای تجاری اینها میباشد را از دست بدهند. کشورهایی مثل انگلستان،آلمان،فرانسه،ایتالیا در صدر لیست کشورهای اروپایی هستند که از حکومت اسلامی حمایت میکنند. و همانطور که دیده اید و یا شنیدید، وزیر خارجه فرانسه چند وقت پیش در ایران اعلام کرد که وضعیت حقوق بشر در ایران بسیار بهتر شده! و درست بعد از همین تائید اروپا بود که سخنگوی قوه قضائیه گفت: ما روزنامه نگار زندانی نداریم!

(0) comments
۱۳۸۲ اردیبهشت ۲۳, سه‌شنبه


متاسفانه امکان دیدن آن گزارشی که یک شنبه شب از تلویزیون پخش شد از طریق اینترنت وجود ندارد. به همین خاطر خلاصه ای از گزارش را اینجا مینویسم،و همینطور نظر خودم را در رابطه با پخش کردن این گزارشها که اکنون به صورت یک سریال در بعضی از شبکه های معروف اروپا در آمده است را مینویسم. نوشته کمی طولانی خواهد شد. و به همین خاطر آن را در دو روز خواهم نوشت.

در ماه های اخیر سلسله گزارشهایی از شبکه های مختلف در اروپا پخش میشود که همگی آنها میخواهند یک موضوع را به بیننده القاع کنند؛ جامعه ایران بیمار است و در حال حاضر نیاز به آزادی ندارد،و فقط باید سعی کرد فکری به حال درمان آنها کرد و نه بیشتر!

در اینکه جامعه امروز ایران دچار بیماری های روانی بسیار میباشد هیچ شکی وجود ندارد،ولی پخش کردن این گزارشها بدون اینکه مستقیما به عوامل بروز این ناراحتیها اشاره کند بسیار مشکوک میباشد!

مشکوک از این نظر که پس از فروپاشی دیکتاتوری صدام، دید بسیاری اکنون به ایران و تحولات احتمالی آن است، و پخش این گزارشها میتوانید بسیار برای باز کردن دید مردم اروپا موثر باشد.به شرطی که به عوامل و علل این مشکلات جامعه اشاره بشود.چیزی که من در این گزارشها کمتر دیدم! و احتمالا هدف از پخش این گزارشها این میباشد که به مردم اروپا تفهیم کنند که جامعه ایران ظرفیت و یا لیاقت یک حکومت دمکرات را ندارد! زیرا همانطور که در اظهارات خانواده قاتل و خانواده مقتولین خواهید خواهند، همگی آنها به نوعی به فکر انتقام و خونریزی هستند. و همینطور در گزارشهایی که قبلا پخش شده، مردمی را نشان داده اند که در اعتیاد و فحشا و جنایت غوطه ور هستند، و اگر تلاشی برای برقراری آزادی در آنجا صورت بگیرد،این مردم با استفاده از آزادی و هرج و مرجی که به وجود خواهد آمد، به جان و مال یکدیگر خواهند افتاد و یک فاجعه غظیم انسانی ممکن است شکل بگیرد.بنابراین بهتر است که با همین رژیم سرکوبگر کنار آمد و سعی کرد با گفتگو کمی از این مشکلات جامعه را حل کنند و همین برای مردم ایران کافی است. برای مردم اروپا که بسیار احمق هستند و شاید خیلی از آنها اصلا ندانند ایران در کدام قاره است همین گزارشها کافی است تا در مورد ایران و ایرانی قضاوت کنند.زیرا به کانالهای تلویزیونی دولتی خود بسیار اطمینان دارند و به قولی دربست تمامی حرفهای این کانالها را می پذیرند.

یک شنبه شب؛ یازدهم ماه می.

تلویزیون هلند در اخبار سراسری خود؛ به قتلهای زنجیره ای در کرمان اشاره میکند.و اعلام میکند که امشب یگ گزراش مستند از قتلهای مشابه در مشهد که توسط سعید حنایی انجام شده پخش خواهد کرد.تاریخ تهیه گزارش تقریبا یک سال قبل است.

گزارش با مصاحبه سعید حنایی شروع میشود،و گزارشگر از سعید حنایی میخواهد کمی از زندگی و گذشته خود بگوید و انگیزه اینکه به این جنایت دست زده را بیان کند.

-سعید حنایی: در دوران نوجوانی به عنوان بسیجی به جبهه رفتم، و در کنار کار اصلی خودم که بساز و بفروشی در مشهد بود با بعضی ارگانها حکومت نیز رابطه داشتم.دلیل کشتن این زنان نیز این بود که جامعه را از وجود چنین زنهایی پاک کنم،و از کرده خود نیز پشیمان نیستم.

گزارشگر به میان خانواده سعید حنایی و بعضی از مقتولین میرود و با آنها  مصاجبه میکند.

- مادر سعید حنایی میگوید: وقتی در خیابان دختران را میبیند که کنار باجه های تلفن ایستاده اند و میخواهند به دوست پسرشان زنگ بزنند، دلش میخواهد که همانجا موهای این دختران را بکند و آنها را  تکه تکه بکند.

- پسر سعید حنایی میگوید: پدرم به نیت پاک کردن جامعه این کار را کرده و من امروز به اینکار پدرم افتخار میکنم(!) و اگر مسئولین با این زنها به صورت جدی برخورد نکند، هستند کسانی که راه پدرم را ادامه بدهند!

- برادر سعید حنایی میگوید: برادرش یک جنایتکار و یا آدمکش نیست! و خیلی از مردم از عمل او راضی هستند.

- همسر سعید حنایی میگوید: اگر این قتلها مورد رضای خداوند باشد، خدا به او کمک میکند که آزاد شود.و اگر مورد رضای خداوند نیست.امیدوار است که خداوند شوهرش را ببخشد و بیامرزد.

پدر يكي از مقتولين ميگويد: بايد سعيد حنايي را كه ۱۶ نفره را كشته، تحویل خانواده مقتولان بدهند تا آنها سعید حنایی را شانزده تکه بکنند! وگرنه دار زدن این شخص برایش مرگ آسانی است.

دختر خردسال یکی از قربانیان میگوید: حالا که حکم اعدام برایش صادر شده، نوبت ما است که بخندیم و او گریه کند! قبل از دادگاه ما گریه میکردیم و او می خندید.(من واقعا از طرز صحبت یک دختر بچه حدود ده ساله به این صورت شوکه شدم!)

تصاویری  از بعضی از زنان خیابانی که بصورت مخفی فیلمبرداری شده پخش میشود و گوینده میگوید در شهر مشهد حدودا بین پنج تا هفت هزار نفر به روسپیگری مشغول هستند.و اکثر این زنان دچار اعتیاد شدید میباشند.

گزارشگر با یکی از این زنان که در بازداشت است مصاحبه میکند، و از او میخواهد که بگوید چند سال دارد و چرا به خودفروشی رو آورده است.

- زن میگوید: هیجده سال دارد، سه سال است که ازدواج کرده! و به علت فشار و تهدید شوهرش که معتاد است به اینکار روی آورده و شوهرش او را تهدید میکرده که اگر اینکار را نکند او را خواهد کشت.این دختر نوجوان تاکنون  چهار بار به هخاطر همین جرم دستگیر و محکوم شده است.بار اول به چند ماه زندان و یکصد و هشتاد ضربه شلاق.و برای آخرین بار نیز به هفت ماه زندان و سیصد ضربه شلاق محکوم شده است! سیصد ضربه شلاق را زده اند و دوران محکومیت خود را میگذراند.

خبرنگار می پرسد: به نظر خودت چه حکمی باید به تو داد؟

- زن میگوید: من به قاضی هم گفتم،اگر حکم سنگسار من را امروز صادر کند بهتر از فردا میباشد!

- خبرنگار: چرا؟

- زن: من اگر از زندان آزاد شوم هیچکس را ندارم،شوهرم در زندان است و پدر و مادرم نیز حاضر نیستند به من سر پناه بدهند! بنابراین باید دوباره کنار خیابان اتو(اطو!) بزنم و روز از نو، روزی از نو میشود!!

...ادامه دارد

 

(0) comments
۱۳۸۲ اردیبهشت ۲۲, دوشنبه

دکتر میکروب بازداشت شد
یکی دیگر از جنایتکاران رژیم بعث عراق بازداشت شد.این زن نیز یکی از آن جنایتکارانی است که در ساختن بمبهای شیمیایی و میکروبی عراق فعال بود، و بدترین جنایات را به همراه هدی، آن عفریته عراقی که به تاریخ ششم می راجبش نوشتم در مقابل ارتش ایران و اسرای ایرانی انجام دادند.
همانطور که روز ششم می نیز نوشتم.اگر ذره ای غیرت در وجود گردانندگان رژیم جمهوری اسلامی وجود داشت.باید از آمریکا میخواستند که این دو زن را تحویل ایران بدهند تا به خاطر جنایاتشان بر علیه ایرانیها محاکمه نمایند.ولی همانطور که همه ما میدانیم،تنها چیزی که برای این رژیم ارزش ندارد.جان مردم ایران.و تمامیت ارضی ایران میباشد.

ریحاب طاها؛نمونه آشکار کینه اعراب نسبیت به ایرانیان و فارسها

(0) comments

باز هم فاجعه های جامعه ایران در تلویزیونهای اروپا
یک شنبه شب دوباره یک گزارش راجب فحشا و قتل زنان خیابانی که توسط سعید حنایی در مشهد انجام شده است،از تلویزیون هلند پخش شد.همانطور که چند روز قبل نوشتم پخش کردن این گزارشهای وحشتناک از جامعه ایران به صورت سریال در آمده است.
به کانالی که برنامه را پحش کرد،ایمیل دادم و پرسیدم که آیا در اینترنت میشود این گزارش را دید؟ و اگرجواب منفی باشد امشب راجبش کامل خواهم نوشت.
عکس زیر هم مربوط است به یکی از مقتولین آن پرونده.

یکی از قربانیان قتلهای زنجیره ای و یا قتلهای عنکبوتی

(0) comments
۱۳۸۲ اردیبهشت ۲۱, یکشنبه

تو این دو سه روز اخیر خبرهای خوب زیاد میشنوم.آخوند حکیم و دار و دسته اش(بخوانید علی بابا و چهل دزد بغداد)بعد از 23 سال مرده خوری در ایران به کشورشان برگشتند.امیدوارم که رئیس قوه قضائیه جمهوری اسلامی هم به فکرش برسه که باید برگرده به کشورش!
دیگر اینکه آن مجسمه سربازان عراقی که در بصره و فاو توسط صدام نصب شده بود را از بین برده اند.(چند وقت پیش راجب این مجسمه ها نوشته بودم و عکس آنها را نیز گذاشته بودم در وبلاگم)
همین چیزهای کوچک من را راضی میکند،و دیگه نیازی نمیبینم که داد و بیداد راه بیندازم.فقط یک چیز کوچک دیگر مانده که من را اذیت میکند،آن هم چیزی نیست به غیر از حکومت آخوندها! که آنهم مطمئن هستم نهایتا تا اواخر سال 2005 تمام شده است.اگر محبوبیت رئیس جمهور آمریکا در همین حدی که الان است بماند.حدود 71 درصد.و برای بار دوم به ریاست جمهوری برسد، حتما در مرحله دوم کار به سراغ حکومت ایران خواهد آمد.هر چند که از این آدم بی کله بعید نیست،که از فردا بصورت خفن به رژیم ایران گیر بده! پریشب که داشت از جنبش آزادی خواهی مردم ایران پشتیبانی میکرد.امیدوارم در عمل هم کاری انجام بدهد.
و در آخر هم به عرض برسانم؛ در روزهای گذشته به چند تا از وبلاگهای این خانمهایی که فکر میکنند بیشتر از زنهای دیگر می فهمند! و حق و حقوقشان در برابر آقایان نیز مساوی تر هست سر زدم! من اینجا زنان همجنس باز زیاد دیدم.(مردهای همجنس باز هم دیدم) و همش به نظرم میرسد این خانمهای ایرانی که این وبلاگها را مینویسند،بیشتر همجنس گرا هستند تا فمینیسم! از حوصله ام هم خارج هست که بخوام باهاشون بحث کنم.البته منظورم همه این وبلاگها نیست.بعضی هاشان واقعا دنبال برابری مرد و زن هستند که خوب درصد اینها حدود پنج درصد میباشد.و بقیه اشان که معمولا تجربه دو سه تا شوهر را پشت سر دارند! و آخرش هم نتوانستند با هیچکدام بسازند و ترجیح دادند تنها زندگی کنند، 95 درصد این وبلاگها را تشکیل میدهند. خدا یک شوهر خوب بهشون بده که از این هذیان گفتن دست بردارند.امیدوارم که دختران جوان ما زیاد تحت تاثیر این حرفها نباشند،و بفهمند چند درصد این جرفها واقعا به خاطر برایری زده میشود.و چند در صد آن به اسم برابری، ولی باطنا به خاطر مسموم کردن زندگی زنان دیگر است.
حتما خودشان تشخیص میدهند.

(0) comments

من نیز چو خورشید دلم زنده به عشق است، راه دل خود را نتوانم که نپویم.

نوشتن تاریخ یعنی شناختن خود و گشودن افقی برای آینده، از راه آگاهی از گذشته!

یا همه دردهای دنیا را برای من خلق کرده اند، یا مرا برای همه دردهای دنیا!

هوشمندی مرد را از روی جواب هايش می توان تشخيص داد و درايت او را از سئوالاتش می توان فهميد.

برای همه دنیا تو یک نفری، و برای یک نفر تمام دنیا

تو را نه براي هميشه با تو بودن نه براي يك عمر زير سقفي نفس كشيدن نه براي اين حرف مضحك كه: – سنگ صبور روزهای سخت زند‌گی‌ام باشی نه براي زيبايي ات نه براي هوس هايم نه حتا براي عشق – كه حرف بزرگي است – تو را مي خواهم فقط براي اين كه يك روز ديگر زندگي را دوست داشته باشم




تماس با نویسنده وبلاگ



PageRank







من میخوانم،شما چی؟



سایتهای مورد علاقه











my widget for counting
<>

[Powered by Blogger]