سهراب مَنش

۱۳۸۲ اردیبهشت ۲۴, چهارشنبه

ادامه نوشته ديروز


گزارشگر به ميان آشنايان و همكاران سعيد حنايى و برادرانش که در یک پاساژ لوازم آرایش و زیبایی میفروشند ميرود. بيشتر آنها باور دارند كه سعيد خواسته تا جامعه را پاك بكند.و مانند يك آدم روانى از كشتن و خفه كردن زنها لذت نمی برده! ﴿خود سعيد حنايى در مصاحبه ميگفت: اين اواخر اگر كسى را نمى كشتم، مثل این بود که یک چیزی کم دارم و هی به خودم می پیچیدم!﴾ نکته دیگر این است که هیچکدام از اینها نگفتند اگر این مسائل گناه دارد و بد است، چرا در پاساژی که بورس فروش لوازم آرایش هست مغازه دارند!


دوباره گزارشگر به میان خانواده مقتولین و سعید حنایی میرود و با آنها صحبت میکند، و همه آنها به صحبت از انتقام و کشتن میکنند.به غیر از دختر ۱۲ ساله یکی از مقتولین که میگوید: وقتی بزرگ شدم،دلم میخواهد نویسنده بشوم و کتابی راجب زندگی خانواده ام بنویسم و در کتاب بگویم که مادر من گناهکار نبوده!


در آخر گزارش قسمت آخر مصاحبه با حنایی پخش میشود و از او میپرسند که آیا از کاری که کردی پشیمان هستی یا نه؟ و آیا هنگام کشتن این زنان احساس ترحم نسبت به آنها داشتی؟


حنایی میگوید: من از کاری که کردم اصلا پشیمان نیستم و هیچ احساس ترحمی هم نسبت به آنها نداشتم.و اضافه کرد: شاید اگر اینها حیوان بودند کمی دلم برایشان میسوخت!


گوینده توضیح میدهد: در هنگام کشف جنازه های قربانیان تاکید شده بود که مقتولین مورد تجاور قرار نگرفته اند و خود سعید حنایی هم در اوایل بازداشتش این را تکرار میکرده.ولی در نهایت اعتراف میکند که با قربانیان تماس جنسی نیز داشته است! ولی از طرفی در دفترچه خاطرات خود که در زندان مینوشته، آورده است که: من از طرف بسیاری از هموطن هایم مورد حمایت هستم! ولی در این اواخر مرا به شدت شکنجه میکنند تا اعتراف کنم با مقتولین رابطه جنسی داشته ام، ولی من نمیتوانم این اعتراف را بکنم زیرا  اینکار را نکرده ام! اگر قرار است که مرا به چیزی محکوم کنند.مگر اعتراف و گردن گرفت شانزده فقره قتل کافی نیست برای محکومیت!؟ که بخواهم به داشتن رابطه با آنان اعتراف کنم! البته برای من بسیار واضح است چرا او را مجبور به این اعتراف کرده اند! حضرات دولت سایه از کارهای سعید حنایی راضی بودند و سعید حنایی زیر یک چتر نامریی قدرت بود.و برای اینکه بتوانند این دولت سایه را راضی به اعدام سعید حنایی کنند، باید این اعتراف را از سعید حنایی میگرفتند.


گزارش با صحنه دار زدن سعید حنایی به پایان میرسد.


همانطور که در اولین قسمت نوشته ام آوردم،پخش کردن این گزارشها به این صورت و با این نوع توضیح دادن فقط در ذهن جامعه اروپا یک دید را به وجود می آورد: مردم ایران بسیار وحشی و عقب افتاده هستند و به هیچ عنوان ظرفیت دمکراسی در ایران وجود ندارد و همین رژیم سرکوبگر برایشان کافی است.


این لاشخورهای اروپایی بعد از از دست دادن قراردادهایشان با عراق، این روزها به شدت به تقلا و تلاش افتاده اند تا مبادا رژیم جمهوری اسلامی که یکی از بزرگترین شرکای تجاری اینها میباشد را از دست بدهند. کشورهایی مثل انگلستان،آلمان،فرانسه،ایتالیا در صدر لیست کشورهای اروپایی هستند که از حکومت اسلامی حمایت میکنند. و همانطور که دیده اید و یا شنیدید، وزیر خارجه فرانسه چند وقت پیش در ایران اعلام کرد که وضعیت حقوق بشر در ایران بسیار بهتر شده! و درست بعد از همین تائید اروپا بود که سخنگوی قوه قضائیه گفت: ما روزنامه نگار زندانی نداریم!

من نیز چو خورشید دلم زنده به عشق است، راه دل خود را نتوانم که نپویم.

نوشتن تاریخ یعنی شناختن خود و گشودن افقی برای آینده، از راه آگاهی از گذشته!

یا همه دردهای دنیا را برای من خلق کرده اند، یا مرا برای همه دردهای دنیا!

هوشمندی مرد را از روی جواب هايش می توان تشخيص داد و درايت او را از سئوالاتش می توان فهميد.

برای همه دنیا تو یک نفری، و برای یک نفر تمام دنیا

تو را نه براي هميشه با تو بودن نه براي يك عمر زير سقفي نفس كشيدن نه براي اين حرف مضحك كه: – سنگ صبور روزهای سخت زند‌گی‌ام باشی نه براي زيبايي ات نه براي هوس هايم نه حتا براي عشق – كه حرف بزرگي است – تو را مي خواهم فقط براي اين كه يك روز ديگر زندگي را دوست داشته باشم




تماس با نویسنده وبلاگ



PageRank







من میخوانم،شما چی؟



سایتهای مورد علاقه











my widget for counting
<>

[Powered by Blogger]