زمستان در هلند
امسال هلند یکی از سالهای عجیب خود را از نظر آب و هوا پشت سر گذاشته و میگذارد!
سال عجیب از این نظر که تابستان امسال، در کشور هلند گرمای کم سابقهای برقرار بود. البته این گرمای هوا فقط مختص به کشور هلند نبود، و بیشتر کشورهای اروپای غربی، هوایی مشابه اینجا را داشتند.
در بعضی از کشورها گرمای هوا کاملا بیسابقه بود، از آنجایی که در حالت معمولی درجه هوای کشورهای اروپایی از 25 درجه بالای صفر بالاتر نمیرود، تقریبا در هیچکدام از این کشورها وسایل خنک کننده مانند کولر و یا تهویه مطبوع در منازل وجود ندارد.
نبودن همین امکانات، و عادت نداشتن مردم اینجا به این گرمای زیاد که کاملا مشابه بیشتر کشورهای خاورمیانه بود، باعث شد که حدود ۱۱ هزار نفر در کشور فرانسه، از شدت گرما زدگی جان خود را از دست بدهند، در کشور هلند هم که از نظر جمعیتی تقریبا یک چهارم فرانسه جمعیت دارد. حدود 2 هزار نفر از شدت گرما جان خود را از دست دادند.
توضیح اینکه؛ بیشتر کسانی که در اثر گرما زدگی جان دادند، افراد مسن و بازنشسته بودند که در خانه های سالمندان زندگی میکردند، و بخاطر کهولت سن، تحمل گرمای غیر طبیعی را نداشتند.
در کشور هلند، وضعیت آب و هوا از حدود شصت سال قبل بصورت رسمی یادادشت میشود و هر سال یک گزارش کامل در مورد آب و هوای هلند تهیه میشود. بر اساس همین گزارشها، میزان تابش آفتاب در سال گذشته( سال ۲۰۰۳ ) نسبت به شصت سال گذشته بیسابقه بود.
کشاورزان و باغداران هلند، معمولا برداشتن محصولات خود را از اول پائیز شروع میکنند، ولی سال گذشته اینکار یک ماه به جلو افتاد.
بخاطر گرمای زیاد و بی سابقه، بسیاری از مردم هلند، زمستان بسیار سخت و سردی را برای کشورشان پیش بینی میکردند، و باور داشتند که امسال یخبندان شدیدی خواهد شد، و اینها میتوانند ورزشهای سنتی زمستانی خود را که پخ سواری بر روی کانالهای بسیار فراوان و طولانی در هلند است، با استفاده از کفشهای پاتیناژ انجام دهند.
ولی طبیعت برنامه دیگری در سر داشت!
چهله بزرگه زمستان پایان یافته، بدون اینکه کشور هلند سرمای جدی را به خود ببیند!
البته سرمای جدی کلمه بزرگی است. وضعیت هوا در هلند در حال حاضر حدود دو ماهی است، که شبیه آخرین ماه فصل پائیز ، و همینطور اولین ماه از فصل بهار می باشد.
در این زمستان در کل دو بار برف باریده که ارتفاع آن به ده سانتیمتر هم نرسید،(البته از دو بار بيشتر برف آمده، منظور من برفی است که نشسته باشد) و روز بعد با بارش باران کاملا آب شد و از بین رفت!
تلویزیون چند روز شب پیش نشان میداد که بعضی از حیوانات که در زمستان به خواب زمستانی فرو میروند، بخاطر گرمای هوا، بسیار زود از خواب بیدار شده اند!
توی چند استان مختلف جوجه تیغی های را نشان داد که از خواب زمستانی بلند شده بودند!
توضیح بدهم که من نمیدانستم جوجه تیغی هم از جمله حیواناتی است که در زمستان به خواب میرود! شما میدانستید؟
در رابطه با هوا حرفم را خلاصه کنم به اینکه بعد از گذشت حدودا دوماه از زمستان من هنوز پوُلیور به تن نکردهام و با لباسهای پائیزی به خیابان میروم! دوتا کاپشن دارم که یکی زمستانی و گرم است و دیگری پائیزی و معمولی.
توی این مدت دو بار آن کاپشن زمستانی را پوشیدم، و وسط روز از شدت گرما کاملا پشیمان شده بودم!
امشب بعد از اخبار تلویزیون اعلام کرد که ممکن است با شروع هفته آینده، هوای هلند سرد بشود و درجه هوا به ۳ و یا ۴ درجه زیر صفر برسد. به هرحال امیدوارم که اینطور بشود، تا کمی از لباسهای زمستانی استفاده کنیم و مانند جانورانی که فصلها را قاطی کرده اند نشویم!
بازتاب انتخابات مجلس ایران در رسانه های دولتی هلند
اگر اشتباه نکنم، امسال اولین سالی است که برگذاری انتخابات مجلس در رسانه های دولتی هلند( سه کانال دولتی و خبرهایش) از نزدیک دنبال میشود، و حتی خبرنگاری را برای دادن گزارشها مستقیم تصویری بصورت زنده و یا غیر زنده به ایران فرستادهاند و در اخبار با او تماس برقرار میکنند. البته در زمان زلزله هم اینها یک گزارشگر هلندی را به بم فرستاده بودند تا برایشان روزانه گزار ش بدهد.
به هرحال این نوع توجه به این دوره از انتخابات نشانگر آن است که دنیا برای بعد از انتخابات برنامههایی برای دولت ایران دارند. گزارشگر معروف CNN نيز در ايران است، و تقریبا هر دو ساعت، یک گزارش جدید برای سی.ان.ان میفرستد. گزارشهای او بر خلاف گزارشگر بي تجربه هلندي کاملا حرفهاي است.
در اخبار ساعت هشت شب امشب ( ديشب) که مهمترين بخش خبري در هلند است، گزارشگر هلندی به منزل یک ایرانی رفته بود، و مثلا میخواست از ميان مردم گزارشاتش را بدهد.
ديدن اين گزارش باعث شد که کمي خنده بر ليهايم بيايد. اولا که منزل اين آقا پر بود از دختر!
فکر ميکنم ايشان حدود ۵ دختر داشت که همه بزرگ و بالغ شده بودند.
گزارشگر شروع کرد با اعضای خانواده مصاحبه کردن. این خانواده در شهر کرج زندگی میکردند، و یکی از دختران به زبان انگلیسی کاملا مسلط بود.
خبرنگار پرسید که ایا در انتخابات شرکت میکنيد؟
دختر به انگليسي جواب: نه!
او ادامه داد؛ من دلم ميخواد جايي به پاي صندوق راي بروم که مرا نيز در خيابان آدم حساب بکنند!
البته براي ما که ايرانی هستيم، این جمله قابل درک است.
ولی برای خبرنگاری که مثلا قبل از ایران آمدن در کشور افغانستان، یا عربستان، و یا کشورهایی از این دست بوده است، این جواب کمی گنگ می باشد!
از این نظر که این خبرنگار برای مثال در افغانستان دیده که چگونه با زنان برخورد می کنند و می کردند. و یا مثلا در عربستان دیده که زنها حتی حق رانندگی کردن را ندارند، چه برسد به رای دادن!
حتی کویت هم که همسایه ایران است، در بسیار یموارد برخوردش با زنان بسیار متحجرانه میباشد!
به نظر من وقتی چنین سوالی از یک زن در ایران بشود، باید در جواب بگوید که چون نیمی از جمعیت کشور زن میباشند و در حال حاضر بیش از شصت درصد دانشجویان کشور را دختران تشکیل میدهند، زنان ایران خواهان مساوی بودن حقوق خود با مردان میباشند!
از گرفتن دستمزد، تا شرایط مساوی برای پیداکردن یک کار، بدون نگاه به جنسیت فرد. در کل دادن یک شانس مساوی به دختران و پسران و انتخاب آنها بر اساس توانایی و نه جنسیت.
از سرپرستی بچه ها گرفته، تا شرایط مساوی برای درخواست طلاق!
محقق شدن این شرایط هم فقط در صورتی است که زنان نیز بتوانند به تعداد زیادی نسبت به جمعیت زنان در ایران وارد مجلس بشوند و در راه مساوی کردن حقوق قدم بردارند!
نمیشود که نصف جمعیت مملکت زن باشد، و مثلا در مجموع ۲۰ نفر نماینده زن در مجلس باشد.
بعد از این دختر، گزارشگر با مادر او مصاجبه کرد. این خانم دو یا سه جمله گفت که راستش من اصلا متوجه منظورش نشدم، و فکر میکنم همین احساس در خبرنگار و مترجمی که صحبتهای او را ترجمه میکرد نیز وجود داشت!
بعد نیز با دختر کوچک خانواده که شاید هجده و یا نوزده سال سن داشت صحبت کرد.
این دختر نوجوان مثلا طرز فکر فمنیستی داشت، و این را میشد از فریم عینکی که به سبک شادی صدر انتخاب کرده بود تشخیص داد!
این دختر هم بعد از یک مقدار مقدمه چینی بی سر وته گفت: که میخواهد در خیابان مردم به او به چشم یک انسان نگاه کنند و نه چیز دیگر!
به هرحال مصاحبه نسبتا خندهداری بود!
خنده دار از این نظر که دختری که انگلیسی صحبت میکرد، بیشتر از آنکه به موضوع مجلس توجه کند، تمام حواسش بر این بود که مثلا انگلیسی را با لهجه آمریکایی صحبت کند! تقریبا شده بودن حکایت راه رفتن کلاغی که میخواست مانند کبک راه برود! خوب وقتی کسی به انگلیسی تسلط دارد، چه نیازی دارد که بخواهد لهجه اش را پنهان بکند؟ به هرحال این زبان مادری ما نیست که بخواهیم، ایطور حساسیت نشان بدهیم! همه ملیتها بر اساس زبان مادری خود، هنگام صحبت به زبان دیگر مانند انگلیسی لهجه خاص خود را دارند!
و خنده دار از این نظر که هیچکدام از این نظرهای این خانمها دلیلی برای عدم شرکت در انتخابات نبود!
به نظرم امثال این خانم مبارز(!) باید یاد بگیرد که این چیزها آر(عار!) نیست.
اگر فردا شب گزارش به درد بخوری از تلویزیون اینجا پخش شد، خلاصه آن را خواهم نوشت.
فقظ این را اضافه کنم که خبرنگار هلندی در خیابان های تهران گفت؛ تقریبا با تمام کسانی که صحبت کرده، از آنها شنیده است که در انتخابات شرکت نمی کنند، و خودش با توجه به مصاحبه های که با مردم داشت، حدس میزد که استقبالی از این انتخابات نشود!
سرگرمی
به لطف کامپیوتر و اینترنت، دیگر نیاز نیست که برای بعضی از بازیها، حتما ورزشکار باشی!
این بازی که اینجا گذاشتم، یک نمونه است.
نمیدانم تاکنون با کامپیوتر گُلف و یا بیلیارد بازی کردهاید یا نه؟
بازی پائین مشابه این نوع بازیهاست. البته بازی مورد علاقه من از طریق اینترنت، تخته نرد است، و معمولا وقتی پای اینترنت هستم، در سایت
GamesGrid تخته نرد بازی میکنم.
ضرب شصت من در بازی پائین به بیشتر از ششصد متر نرسید، ببینید شما چکاره هستید؟!
*********
چند روز قبل در مورد اخلاق دوستم که به تازگی از ایران بازگشته، چند خطی نوشتم، بعضی از دوستان گفتند که زیادهروی کردهام و بعضی هم موافق قسمتهایی از نوشته بودند.
به هرحال آن چیزی که من نوشتم، نظر شخصی من بود، از آنجا که چند سالی است از ایران دور هستم، به یکی از کسانی که به این وبلاگ سر میزند پیشنهاد دادم، به عنوان کسی که در ایران زندگی میکند، یک یادداشت در مورد اخلاق عمومی مردم ایران بنویسد و آن را در وبلاگ بگذارم. البته ایشان هنوز جوابی به ایمیل ندادهاند. اگر اینکار را کرد، نوشته ایشان را در وبلاگ خواهم گذاشت.
********
اگر حوصله نگاه کردن به یک فلش چند دقیقهای را دارید، این فلش را نیز نگاه کنید.
اسمش
wat is PEACE هست.
به نظر خودم؛ گاهی اوقات ضروری است که انسان به یاد بیاورد چه چیزهایی به او آرامش میدهد!
جهان و کار جهان جمله هيچ بر هيچست
هزار بار من اين نکته کردهام تحقيق
اين شعر را برادر زاده ۱۵ سالهام(رعنا) در بالای نامهای که برای تولد من فرستاده بود نوشته است.
بیشتر از دوهفته است که دنبال جوابی برای این شعر هستم. مغزم کار نمیکند!
(پیشنهادات پذیرفته میشود)
*******
این دوتا خبر در سایت
پیک ایران به نظرم جالب آمد.
تجمع اعتراضی وبلاگنویسان در مقابل کاخ سعد آباد.
یک اتفاق ساده .