روز اول
یکم ژانویه سنه ۲۰۰۵ میلادی: ساعت پنج صبح
یک سال جدید دیگر شروع شد فلانی!
باور میکنی که سال ۲۰۰۵ شده است؟
انگار سالها برای گذشتن عجله دارند و انگار که من به خوابی فرو رفتهام، و از بیدار شدن وحشت دارم.
یک سال دیگر در این مملکت غریب کُش گذشت.
چه چیزی در انتظارم هست و چه کسی؟
کسی چه میداند!
تحریر شد، حسب خالی نبودن وبلاگ در این روز.
یک ادم عوضی به نام حسین درخشان
حسین درخشان در اخرین
افاضات خود فرموده اند که حاضر نیستند به سایتی که وزنه بردار سال و قرن را مشخص می کند لینک بدهند!
این اقای نون به نرخ روز خور باید یادش بماند که اگر از این به بعد در مورد خودش درخواستی در وبلاگش بنویسد و خواهان حمایت وبلاگ نویسان بشود، ما به جای حمایت بر تمام هیکل او می شاشیم!
حسین درخشان: این عوضی بازیهای تو را فراموش نخواهیم کرد.
به شحصه از اینکه در سایت صدای آلمان صرفا بخاطر اینکه ایرانی هستی به وبلاگ انگلیسی ات رای دادم شدیدا پشیمانم، و رای دادن به تو در هر زمینه دیگر را حداقل از طرف من به گور خواهی برد!
مردک نون به نرخ روز خور و خودخواه و عوضی!
یک پیروزی شیرین
از دو یا سه روز پیش اگر به سایتی که نشنال جیوگرافیک
اطلس آنلاین خود را در آن گذاشته مراجعه کرده باشید، حتما دیده اید که این موسسه اشتباه خود را در جعل کردن نام خلیج فارس درست کرده و نامهای جزیره های ایرانی را نیز درست نوشته است.
به این میگویند یک پیروزی، بسیار خوشحال هستم و دست همه کسانی که در این پیروزی نقش داشتند را میبوسم.
عکسی که از نقشه گرفته ام کمی سنگین است و ممکن است برای دوستان کم سرعت کمی بیشتر برای لود شدن وقت ببرد. عکس را امروز بعدالظهر ساعت چهار به وقت اروپا گرفته ام.
از وبلاگها چه خبر؟
مریم گلی اسب شده!
شیندخت از زیاد مصرف کردن گاز توسط مادرش شاکی شده.
پدارم یکبار دیگه، طبق معمول ی
ک جور دیگه غیب شده.
نکته گو برای شش روز رفته مشهد، اما شش روز تا حالا شونرده روز شده.
مهران عزیز از
مهرآور مریض شده.
آورا به جای نوشتن وبلاگ، فعلا کارش کپی کردن شعرهای شعرا شده.
کت بالو چند وقت هست به جای رقصیدن،هدفدار شده.
مریم ستان مشکل عارفه جان عارفه جان پیدا کرده و یکجورهایی گیر شده.
منصور نشسته
توی خاک و از دست خودش راضی شده.
من هم که کارهام (ببخشید) ان تو ان شده!
آویزان از بیضه های مسیح
۲۸ دسامبر ۲۰۰۴ ساعت ۰۰:۲۵ دقیقه نیمه شب
چند روزی هست که در وضعیت آویزون بودن گیر کردم!
هشت روز قبل با یک شرکت هلندی قرار گذاشتم برای اسباب کشی منزل.
قرار شد که سه روز قبل از روزی که میخوام بهشون زنگ بزنم و باهاشون قرار قطعی بگذارم.
فکر میکنم نه من در آن زمان به یاد تعطیلات کریسمس و سال نو بودم و نه آنها!
امروز روز پنجم هست که به این مادر قحبه ها زنگ میزنم و تلفن میرود روی پیغام گیر.
اگر شما پشت گوشتون را دیدید، بنده هم صدای این پوفیوزها را برای جواب دادن شنیدهام!
نتیجه اینکه احتمالا اسباب کشی در زمانی که باید انجام نمیشود و ششصد یوروی ناقابل از جیب من برای پرداخت دو برج دیگر اجاره اینجا خواهد رفت.
یک ضرب المثل سهرابی میگه: نه به اینکه پنج شب توی این مملکت توی خیابان خوابیدی تا یک سوراخ پیدا کردی، نه اینکه الان دو تا خانه داری و باز هم گیر هستی!(خدایا چرا من به فکر رفیق و پشتبان نبودم زمان آمدن؟)
همچنان آویزان
توی خماری سالگرد زلزله بم بودیم که خبر دریا لرزه(توی ایران چی میگن به این نوع زلزله؟) در آسیا و چند کشور دیگر آمد و تا کنون بیست و سه هزار نفر کشته شدهاند!
ظاهرا باید منتظر شنیدن دو یا سه برابر کشته ها بود!
من نمیفهم این چجور عیدی هست که مردم آسیا از مسیح میگیرند؟
پارسال هم روز اول کریسمس زلزله ایران آمد، و به معنای واقعی کلمه عزادار شدیم و امسال وقتی داری با خودت ور میروی تا یکجوری این تلخی را به فراموشی بسپاری، یا حداقل کم مزه تر بکنی، یکدفعه میبینی که دل دریا لرزید و ده متر ارتفاع موج با سرعت نهصد کیلومتر میاد روی زمین و همه چیز را به گند و گوه میکشد!
مشکل من هم مثل همه مردم دنیا که با این نوع زلزله نا آشنا هستند، همین نا آشنا بودن هست! من اصلا نمیتونم درک کنم که ده متر ارتفاع موج و نهصد کیلومتر سرعت آب یعنی چی؟
چند وقت پیش در کانال دیسکاوری یک برنامه دیدم که در مورد همین نوع لرزش زمین بود و موضع مربوط میشد به حدود چهل سال پیش و در جزایر هاوایی!
یک آدم نسبتا جا افتاده داشت تعریف میکرد که زمانی که داشتند بطرف مدرسه میرفتند با سرویس مدرسه، چشمش به دریا میافتد و یک مرتبه داد می زند که دریا خالی شده!
بچه های دیگر سریع میزنند زیر خنده و به او میگویند که داری دروغ سال را میگی!
راننده سرویس، دریا را نگاه میکند و از اینکه دریا خودش را عقب کشیده بوده تعجب میکند، وقتی به مدرسه میرسند، زمان کوتاهی میگذره تا همین اتفاق میافتد.ظاهرا در آن زمان بیشتر از یکصد هزار نفر کشته می شوند.
بعد نشان داد که برای جلوگیری از تکرار این فاجعه در کف دریا و نزدیک به ساحل سیستمهای هشدار دهنده نصب کرده اند. ظاهرا تا کنون چهار بار در این مناطق آن سیسم ها به صدا در آمده اند، و شهرداری مردم را جمع کرده، ولی در نهایت خبری نشده بود و همین باعث شده بود که سازنده آن سیستم ها نگران باشد که روزی این موضع جدی بشود و مردم بخاطر چهار بار اخطار و اتفاق نیفتادن دیگر به این سیستم مطمئن نباشند!
ظاهرا دیگر این نگرانی بیمورد هست!
اگر مسیح میخواد برینه توی تعطیلات اینها، چرا کشته هاش را از آنطرف که اصلا اینکاره نیستند میگیرد؟