سهراب مَنش

۱۳۸۲ تیر ۸, یکشنبه

گزارش کوتاه
دیروز غروب رفته بودم منزل آقای داماد(!)
بهش کمک کنم تا دیش ماهواره را نصب کرد و بعد نشستم و شروع کردم به تنظیم کردن کانالها. از آنجا که من هم تجربه ای ندارم کار به درازا کشید و شب را آنجا ماندم تا بتوانم یکجوری این قضیه را حل کنم. خلاصه تا پنج صبح بیدار بودم و فقط توانستم این کانالها را پیدا بکنم. ایریب یک و دو، شبکه خبر، جام جم از آمریکا، آی پی اِن از آمریکا، و یک کانال دیگر که اسمش یادم رفته! من شنیده بودم که تعداد کانالهای فارسی در ماهواره حدود پانزده هست! ولی من بیشتر از این پیدا نکردم. اگر شما میدانید چه کانالی را نتوانستم پیدا کنم تو نظرخواهی بنویسید لطفا.
بعد از پیدا کردن این کانالها تا ساعت هفت صبح تماشا کردم و بعد خوابیدم تا ساعت دوازده. بعدالظهر از پیش آقا داماد آمدم و کارهای منزل را انجام دادم.
داستانهاه عاشقانه کهن
قسمت پنجم و قسمت ششم.
فهیمه
کسانی که پارسال هم با این وبلاگ همراه بودند فهیمه خانم را به یاد دارند .پارسال همین روز فهیمه خانم اینجا شروع به نوشتن کرد. یادش بخیر و زندگیش پر از شادی.

من نیز چو خورشید دلم زنده به عشق است، راه دل خود را نتوانم که نپویم.

نوشتن تاریخ یعنی شناختن خود و گشودن افقی برای آینده، از راه آگاهی از گذشته!

یا همه دردهای دنیا را برای من خلق کرده اند، یا مرا برای همه دردهای دنیا!

هوشمندی مرد را از روی جواب هايش می توان تشخيص داد و درايت او را از سئوالاتش می توان فهميد.

برای همه دنیا تو یک نفری، و برای یک نفر تمام دنیا

تو را نه براي هميشه با تو بودن نه براي يك عمر زير سقفي نفس كشيدن نه براي اين حرف مضحك كه: – سنگ صبور روزهای سخت زند‌گی‌ام باشی نه براي زيبايي ات نه براي هوس هايم نه حتا براي عشق – كه حرف بزرگي است – تو را مي خواهم فقط براي اين كه يك روز ديگر زندگي را دوست داشته باشم




تماس با نویسنده وبلاگ



PageRank







من میخوانم،شما چی؟



سایتهای مورد علاقه











my widget for counting
<>

[Powered by Blogger]