سهراب مَنش

۱۳۸۱ آبان ۱۸, شنبه

این ترانه از بیژن مرتضوی، یکی از آهنگهای مورد علاقه مسیحا است،
من نتوانستم جای دیگر پیداش بکنم،تا امروز هم گوش نداده بودم این موزیک را.
شعر قشنگی داره.شما هم گوش کنید، خیلی خوبه!

(0) comments
۱۳۸۱ آبان ۱۷, جمعه



به ديدارت ای پرچم کاويانی . ـ . شود جان و دل غرقه در شادمانی
چه داری که از هر نگاه تو خيزد . ـ . ز دل شور جانبازی و جانفشانی
مرا ديده تا بر تو افتد شود نو . ـ . کهن آنهمه شوکت باستانی
همه آن جلال و غرور و بزرگی . ـ . همه آن جهانگيری و کاردانی
بياد آيد آن روزگار همايون . ـ . که بر يکجهان داشتی سايبانی
بناز ای فره يادگار نياکان . ـ . ببال ای بزرگ آيت پهلوانی
که چون تو متاعی به گيتی نباشد . ـ . به فر و شکوه و به قدر و گرانی
چه زبده جوانان ميهن به راهت . ـ . گذشتند يکسر ز جان و جوانی
چه شبها که تا صبح يکدم نخفتند . ـ . دليران برای تو در پاسبانی
چه آزادمردان که مردانه از شوق . ـ . بپايت فشاندند جان رايگانی
اميد آنکه بينم بپای تو دشمن . ـ . زده زانوی لابه و ناتوانی
اميد آنکه همواره باشد بر اين بوم . ـ . تو را سايه سروری جاودانی

منسوب به:محمد حسین ساسان نیا

(0) comments
۱۳۸۱ آبان ۱۶, پنجشنبه

مادر بیا تو هم یک چند تا کام بگیر،تنباکوش رنگ صورتی و طعم نعنایی هستا!;)

عکس از سایت:پیام آشنا

(0) comments
۱۳۸۱ آبان ۱۵, چهارشنبه

ساعت ۱۸:۳۰ دقیقه روز چهارشنبه به وقت اروپا.
یک گزارش کوتاه و چند خطی مینویسم، دو یا سه روزی هست که دائم داره باران میبارد، امشب یکجوری مثل یکی از آن غروبهای خیلی دلگیر هست هوا.
تو خانه من هم که تا دلتون بخواد سوراخ پیدا میشود و آب بارن از چند جا میاد تو خانه.تو این جور هوا من به شدت دلتنگ میشوم برای تهران، هر چند که در تهران اینطوری باران نمیامد.ولی اگر حتی برای چند ساعت هم بارانی بود، تهران میشد شهر فرشته ها.و طبق معمول خوراک پیاده روی بود تو این هوا و یا بعد از قطع شدن باران.سوار تاکسی میشدم میرفتم میدان تجریش و بعد از خوردن یک چایی تو میدان سربند، شروع میکردم خیابان ولیعصر را پیاده رو به سمت جنوب شهر آمدن، و بیشتر موقعها تا خود میدان منیریه( محل) این پیاده روی ادامه داشت.
اما اینجا از بس که باران میاید رغبت نمیکنی که پات رو از منزل بیرون بگذاری،
از همه اینها زیباتر تو تهران وقتی بود که بعد ار بارندگی هوا کاملا تمیز میشد و اگر روز بود که کوه های اطراف رو به وضوح میدیدی و اگر شب بود که زیباتر، کافی بود سرت را رو به آسمان بلند کنی و غرق تماشای آنهمه ستاره که پشت دودها گم شده بودند بشوی،
به هرحال کار ما شده اینجا یادآوری و فراق چیزهای گذشته.
امیدوارم که همه آنها که تو تهران هستند و یا در ایران، و با این هوا سرشار میشوند از نشاط از این فرصتها برایشان زیاد پیش بیاید که خوشبختانه شنیده ام امسال بارندگی نسبتا بد نیست، و بالاخره بعد از چند سال مردم توانستند از چترهایی که خریدند و سالها هست که استفاده نکردند، استفاده کنند:))
جای من رو هم خالی کنید.
خوشتون باشه.

(0) comments

عشق یعنی:نگریستن،بوئیدن و بوسیدن و درگذشتن!
آخرین قسمت داستان شیرین و فرهاد
افسانه های کهن فارسی: شیرین و فرهاد. از وحشی بافقی.

(0) comments

حریفا،میزبانا، میهمان سال و ماهت پشت در چون موج میلرزد
تگرگی نیست،مرگی نیست، صدایی گر شنیدی صحبت سرما و دندان است

(0) comments

تو وبلاگها که دور میزنم این چند روز اخیر، تولد خیلی از کسانی هست که وبلاگ مینویسند، منظورم تولد وبلاگی نیست. تولد واقعی را میگویم،یعنی متولدین ماه آبان.
ماشاالله تعدادشون هم کم نیست و زیاد هستند کسانی که در این ماه به دنیا آمده اند.
پیش خودم فکر میکردم که چطوری هست که تولد در این ماه زیاد هست؟!
به نتیجه علمی که نرسیدم ولی چیزی که توانستم بفهمم این بود که با توجه به اینکه مدت بارداری ۹ ماه است،(در مورد متولدین این ماه برمیگرده به دی ماه)
میتوان نتیجه گرفت که طبق همان مثال رفیق بد و ذغال خوب!
زمستان سرد و بد! و لحاف تشک خیلی گرم و خوب! تاثیر میگذارد در آمار جمعیت!!
توضیح: این نتیجه گیری یک کم تخمی تخیلی هست، ولی به واقعیت زیاد میخوره

(0) comments
۱۳۸۱ آبان ۱۲, یکشنبه

از قدیم گفتند عروس تعریفی چی در میاد؟
-آره راست گفتند،
چند روز پیش من نوشتم این سایتی که در آن عکس آپلود میکنم سایت خوبی هست، زرتی خراب شد!
والله چند بار تا حالا به فکرم رسیده که یک فضای اینترنتی با دُومین بگیرم برای خودم، منتها فکر میکنم که کاری انجام نمیدهم من که ارزش داشته باشد!
ولی اگر اینها بخواهند اینطوری حالگیری کنند، حتما اینکار را میکنم.از اینکه بعضی اوقات عکسها دیده نمیشود هم شرمنده هستم، راستش حالش رو هم ندارم جای دیگر آپلود کنم.
مرسی که می بخشید!

(0) comments

من نیز چو خورشید دلم زنده به عشق است، راه دل خود را نتوانم که نپویم.

نوشتن تاریخ یعنی شناختن خود و گشودن افقی برای آینده، از راه آگاهی از گذشته!

یا همه دردهای دنیا را برای من خلق کرده اند، یا مرا برای همه دردهای دنیا!

هوشمندی مرد را از روی جواب هايش می توان تشخيص داد و درايت او را از سئوالاتش می توان فهميد.

برای همه دنیا تو یک نفری، و برای یک نفر تمام دنیا

تو را نه براي هميشه با تو بودن نه براي يك عمر زير سقفي نفس كشيدن نه براي اين حرف مضحك كه: – سنگ صبور روزهای سخت زند‌گی‌ام باشی نه براي زيبايي ات نه براي هوس هايم نه حتا براي عشق – كه حرف بزرگي است – تو را مي خواهم فقط براي اين كه يك روز ديگر زندگي را دوست داشته باشم




تماس با نویسنده وبلاگ



PageRank







من میخوانم،شما چی؟



سایتهای مورد علاقه











my widget for counting
<>

[Powered by Blogger]