به ديدارت ای پرچم کاويانی . ـ . شود جان و دل غرقه در شادمانی
چه داری که از هر نگاه تو خيزد . ـ . ز دل شور جانبازی و جانفشانی
مرا ديده تا بر تو افتد شود نو . ـ . کهن آنهمه شوکت باستانی
همه آن جلال و غرور و بزرگی . ـ . همه آن جهانگيری و کاردانی
بياد آيد آن روزگار همايون . ـ . که بر يکجهان داشتی سايبانی
بناز ای فره يادگار نياکان . ـ . ببال ای بزرگ آيت پهلوانی
که چون تو متاعی به گيتی نباشد . ـ . به فر و شکوه و به قدر و گرانی
چه زبده جوانان ميهن به راهت . ـ . گذشتند يکسر ز جان و جوانی
چه شبها که تا صبح يکدم نخفتند . ـ . دليران برای تو در پاسبانی
چه آزادمردان که مردانه از شوق . ـ . بپايت فشاندند جان رايگانی
اميد آنکه بينم بپای تو دشمن . ـ . زده زانوی لابه و ناتوانی
اميد آنکه همواره باشد بر اين بوم . ـ . تو را سايه سروری جاودانی
منسوب به:محمد حسین ساسان نیا