ساعت ۱۸:۳۰ دقیقه روز چهارشنبه به وقت اروپا.
یک گزارش کوتاه و چند خطی مینویسم، دو یا سه روزی هست که دائم داره باران میبارد، امشب یکجوری مثل یکی از آن غروبهای خیلی دلگیر هست هوا.
تو خانه من هم که تا دلتون بخواد سوراخ پیدا میشود و آب بارن از چند جا میاد تو خانه.تو این جور هوا من به شدت دلتنگ میشوم برای تهران، هر چند که در تهران اینطوری باران نمیامد.ولی اگر حتی برای چند ساعت هم بارانی بود، تهران میشد شهر فرشته ها.و طبق معمول خوراک پیاده روی بود تو این هوا و یا بعد از قطع شدن باران.سوار تاکسی میشدم میرفتم میدان تجریش و بعد از خوردن یک چایی تو میدان سربند، شروع میکردم خیابان ولیعصر را پیاده رو به سمت جنوب شهر آمدن، و بیشتر موقعها تا خود میدان منیریه( محل) این پیاده روی ادامه داشت.
اما اینجا از بس که باران میاید رغبت نمیکنی که پات رو از منزل بیرون بگذاری،
از همه اینها زیباتر تو تهران وقتی بود که بعد ار بارندگی هوا کاملا تمیز میشد و اگر روز بود که کوه های اطراف رو به وضوح میدیدی و اگر شب بود که زیباتر، کافی بود سرت را رو به آسمان بلند کنی و غرق تماشای آنهمه ستاره که پشت دودها گم شده بودند بشوی،
به هرحال کار ما شده اینجا یادآوری و فراق چیزهای گذشته.
امیدوارم که همه آنها که تو تهران هستند و یا در ایران، و با این هوا سرشار میشوند از نشاط از این فرصتها برایشان زیاد پیش بیاید که خوشبختانه شنیده ام امسال بارندگی نسبتا بد نیست، و بالاخره بعد از چند سال مردم توانستند از چترهایی که خریدند و سالها هست که استفاده نکردند، استفاده کنند:))
جای من رو هم خالی کنید.
خوشتون باشه.