سهراب مَنش

۱۳۸۴ آبان ۲۱, شنبه

خانهٔ خالی از عشق
دیشب کمی‌ دیرتر از ساعتی که معمولا به منزل می‌رسم به خانه رسیدم.
قبل از اینکه به خانه برسم، به گوشی تلفن موبایلی که چند وقت پیش زحمت شکستن آن را کشیدم زنگ زدم!
دلم می خواست، مثل ابی کسی گوشی را بردارد، و از او سوال کنم که چه چیزی در خانه نداریم، تا قبل از رسیدن به منزل آن را بخرم و با خود به خانه ببرم.
کسی گوشی را برنداشت!
توی پیغام گیر خودم پیغام گذاشتم که توی خانه عشق داریم؟
به خانه که رسیدم، گوشی را برداشتم و نگاه کردم، هیچکس قبل از من به پیغام ها گوش نداده بود.
پیغام خودم رابه همراه یکی دو تا پیغام دیگه که نمی دانم از کی بود و چی بود، پاک کردم.
چند دقیقه با یکی از دوستان از طریق اینترنت صحبت کردم، و رفتم تا توی یک رستوران شام بخورم.
من خدا را به خاطر سقفی که بالای سرم هست شکر می‌کنم، اما من هم انسان هستم و خواسته‌هایم تمامی ندارد!
خواستهٔ زیادی نیست که دلت بخواهد زیر سقفی که تو در آن زندگی می‌کنی، یک نفر منتظرت باشد.

(0) comments
۱۳۸۴ آبان ۱۹, پنجشنبه

۳۰ گیگابایت فضا برای ایمیل!
سایتی که لوگوی آن را در زیز نوشته ملاحضه می کنید، مدعی است که به هرکدام از یوزرهای خود ۳۰ گیگابایت فضا برای ایمیل دادن و فرستادن می دهد!
همانطور که می بینید من در این سایت یک اکانت باز کرده ام و آدرس ایمیلم دقیقا همانی است که در لوگو آمده است!
اما من فعلا قصد استفاده از آن را ندارم. فقط به این دلیل این سایت را معرفی کردم تا از شما دوستان سوال کنم چگونه می شود سی گیگابات فایل تهیه کرد و به این آدرس فرستاد، تا ثابت شود که حرقی که صاحبان آنها زده اند درست است؟
اگر شما هم مایل هستید که در این سایت یک اکانت داشته باشید، باید مانند جی میل از طرف یکنفر به این سایت دعوت بشوید، که این کار را من فعلا برای ده نفر می توانم انجام بدهم.
اگر مایل به دریافت دعوتنامه بودید، در نظر خواهی و یا آدرس از طریق ایمیل سایت، آدرس ایمیل خود را بگذارید، تا دعوتنامه برایتان ارسال بشود.
نیاز به توضیح نیست که دوستانی که آشنایی قدیمی با وبلاگ سهراب دارند همیشه در اولویت هستند.
فقط یک خواهش!
اگر توانستید سی گیگ فایل تهیه کنید و به به این آدرسی که برای خودتان درست خواهید کرد بفرستید و به مشکلی برنخوردید، من را هم در جریان قرار بدهید.

30gigs.com


توضیح: لطفا اگر می خواهید از طریق آدرس ایمیل با من تماس بگیرید، فقط در همین مورد به این آدرس sohrab@30gigs.com ایمیل بدهید.

نظر بدهید.

(0) comments
۱۳۸۴ آبان ۱۶, دوشنبه

یک فیلم
چند روز قبل داشتم در یکی از سایت‌هایی که معمولا فیلمهای ایرانی را از آنجا دانلود می کنم و می‌بینم پرسه می‌زدم، تا شاید فیلم به درد بخوری پیدا بکنم و تماشا کنم.
یکی از فیلم‌ها به نام داستان پائیزی را باز کردم و شروع به خواندن خلاصه فیلم کردم.
در توضیح فیلم نوشته شده بود:
« رویا با رفتار غیر عادی شروع به از بین بردن رابطه قشنگ خود با همسرش می کند، رفتار او بوی خیانت می دهد!»
راستش وقتی این جمله را خواندم از تعجب شاخ در آوردم!
در مملکت جمهوری اسلامی به فیلمی اجازه ساخت داده شده که در آن زنی به همسر خود خیانت می‌‌کند؟
همین موضوع باعث شد که فیلم را دانلود بکنم و آن را ببینم. از آنجا که ممکن است شما نیز بخواهید فیلم را ببینید، زیاد تعرف نمی کنم که داستان آن چه بود و فقط یکی دو نمونه از ایرادهایی که به چشم من به عنوان یک بیننده بی‌سواد آمد را در اینجا می‌نویسم.
فیلم با یک مراسم جشن تولد برای رویا شروع می‌شود، و دوستان رویا و او شوهرش را با یک سوپرایز مواجه می‌کنند.
بعد از آن دیگر همه داستان به این مربوط است که رویا و شوهرش اگر یک لحظه از هم دور باشند، می‌میرند و همینطور ادامه پیدا می کند.
کمی که از فیلم می گذرد، تلفن های مشکوکی به خانه می‌شود که تلفن کننده به شوهر رویا جواب نمی دهد و رویا نیز وقتی می خواهد با او صحبت بکند، به اطاقی دیگر می رود تا شوهرش صحبت او با شخص تلفن کننده را نشنود!
از آنجا که ما آقایان ایرانی اصلا به این چیزها حساس نیستیم و اصلا برایمان مهم نیست که همسرمان با هر کسی که بخواهد صحبت می کند و ما آقایان اصلا خم به ابرویمان نیز نمی اید{!} شوهر رویا نیز فقط با یک کلام که کی بود؟ و جواب رویا که یکی از دوستان بود مواجه می‌شود و هیچ عکس العملی از خود نشان نمی‌دهد، و با جوابی که رویا به او داده قانع می شود!
همانطور که گفتم ما آقایان ایرانی همه روشنفکر هستیم و اصلا این چیزها برایمان مهم نیست! مگه نه؟
حالا آخر داستان
رویا چند روز است که از خانه رفته و برنگشته است. همسر او دیگر دارد دیوانه می شود، تا از طریق یکی از دوستان همسرش می‌فهمد که رویا کجاست.
وقتی وارد بیمارستان می‌شود و رویا را می بیند، از او سوال می کند که چرا از اول به او ماجرا را نگفته است؟ و رویا در جواب می گوید، که قصد داشته کاری بکند که شوهرش از او متنفر بشود و دیگر نخواهد که او را ببیند!
بعد در حالی که روی تخت دراز کشیده و پشتش را به همسرش کرده می‌گوید: نمی دانی چقدر خوشحالم از اینکه آمده ای!!
من به عنوان یک بیننده بیسواد، اگر می خواستم داستانی در اینمورد بنویسم، مطمئن هستم که می توانستم بسیار بهتر از این چیزی که دیدم بنویسم و یا به عنوان کارگردان صحنه ها را طوری بسازم که برای بیننده قابل قبول تر باشد!
متاسفانه در ایران فیلم‌ها بر اساس اینکه چشم و ابروی هنرپیشه زن فیلم چقدر قشنگ است، و یا هنرپیشه مرد فیلم علیرضا گلزار است ساخته می شود، و انگار نویسنده و کارگردان این وسط در واقع یک بنگاه معامله‌ فیلم دارند و فقط به فکر کمیسیون خود هستند.
یک ایراد خیلی جزیی از فیلم را می گویم و بقیه را اگر خودتان دوست داشتید ببینید و نظر بدهید.
در بیمارستان از زمانی که شوهر رویا وارد می‌شود و رویا با یک لحن نفرت آمیز به او می‌گوید که می خواسته }شوهرش{ از او بدش بیاید، تا زمانی که به او می گوید « نمی دانی چقدر خوشحالم که آمدی» دو دقیقه هم نمی گذرد!
و من بیننده هنوز توی شوک این حرف رویا هستم که این جمله خیلی خوشحالم را می‌شنوم و به جد و آباد نویسنده و کارگردان بد و بیراه می گویم.
اگر مایل هستید این فیلم را ببینید، د ر صفحه هزار و یک لینک و در قسمت سایت و ابزارهای مفید، سایت پرشن هاب را کلیک کنید. برای دانلود کردن فیلم از این سایت نیاز به ثبت نام دارید.

(0) comments

من نیز چو خورشید دلم زنده به عشق است، راه دل خود را نتوانم که نپویم.

نوشتن تاریخ یعنی شناختن خود و گشودن افقی برای آینده، از راه آگاهی از گذشته!

یا همه دردهای دنیا را برای من خلق کرده اند، یا مرا برای همه دردهای دنیا!

هوشمندی مرد را از روی جواب هايش می توان تشخيص داد و درايت او را از سئوالاتش می توان فهميد.

برای همه دنیا تو یک نفری، و برای یک نفر تمام دنیا

تو را نه براي هميشه با تو بودن نه براي يك عمر زير سقفي نفس كشيدن نه براي اين حرف مضحك كه: – سنگ صبور روزهای سخت زند‌گی‌ام باشی نه براي زيبايي ات نه براي هوس هايم نه حتا براي عشق – كه حرف بزرگي است – تو را مي خواهم فقط براي اين كه يك روز ديگر زندگي را دوست داشته باشم




تماس با نویسنده وبلاگ



PageRank







من میخوانم،شما چی؟



سایتهای مورد علاقه











my widget for counting
<>

[Powered by Blogger]