خسرو و شیرین ۳من هنوز قسمت چهارم و ژنجم این داستان را پیدا نکردهام.
اما تصمیم گرفتم که حتی اگر آن دوقسمت پیدا نشوند، هفده قسمت دیگر را بر روی سایت بگذارم.
اگر داستان را در گذشته گوش کرده باشید، حتما در جریان هستید که این داستان از وسط آن بسیار شنیدنی تر می شود، که در این سری از فایلها که من بر روی شبکه میگذارم از قسمت نهم به بعد است که داستان یکدست عشق میان خسرو وشیرین است.
تصمیم با خود شما! اگر مایل بودید گوش کنید و اگر فرک کردید که بیفایده است که هیچ.
در صورتی که پلیر وبلاگ مشکل دارید، با
کلیک بر روی این کلمات نیز می توانید داستان را گوش بدهید و یا دانلود کنید.
نظر بدهید.
خسرو و شیرین ۲قسمت دوم داستان خسرو وشیرین را طبق وعدهای که از قبل داده بودم، بر روی شبکه گذاشتم.
حجم فایلها را نمیتوان از این کمتر کرد، شاید نرم افزاری وجود داشته باشد که بتوان حجم فایلها را از این نیز کمتر کرد، اما من آن را ندارم.
اگر شما چنین نرمافزاری را سراغ دارید، به من هم بدهید. ثواب داره!
به نظر خودم، این اندازه برای فایلها قابل قبول و تحمل است!
شانزده دقیقه فایل صوتی با حجم دو نیم مگایایت،
اگر احیاناً شما از ایران این فایلها را دانلود و گوش میکنید، لطفا در نطرخواهی وبلاگ بنویسید که چند دقیقه طول می کشد تا این فایل دانلود بشود؟
ممنون و امیدوارم که شما هم از شنیدن این داستانها لذت ببرید،
به قولِ مفتشِ شش انگشتیِ سریال هزار دستان، وصف العیش نصف العیش هست!
اگر با این پلیر مشکلی دارید،
از اینجا نیز می توانید داستان را گوش کنید و یا آن را دانلود کنید.
نظر بدهید.
یک وبلاگ دیگر، یازده سپتامبراز حدود یک سال قبل من با وبلاگ اشنا شدم، موضوع وبلاگ رابطه عشقی دو نفر بود که مشکلات بسیاری برای رسیدن به همدیگر داشتند، و به همین خاطر تماسهای خود را از طریق وبلاگ ادامه می دادند.
با خواندن آن وبلاگ سوالهای بسیاری برای من پیش آمد و مایل بودم که با نویسنده آن کمی گفت و گو بکنم.
از طریق ایمیل این کار را انجام دادم و بعد از رد و بدل شدن چند ایمیل، اختلافی بین ما پیش آمد که باعث شد من آن وبلاگ را فراموش بکنم.
اما حدود یک ماه قبل و در یک جستجوی اتفاقی دوباره چشمم به یکی دیگر از وبلاگهایی که این دو نفر در عرض دو سال درست کرده بودند افتاد، و اینبار عزمم را جزم کردم که تمام نوشته های هر چهار وبلاگی که آنها نوشته بودند را بخوانم و برای نویسنده آن نظرات و انتقادات خورد را با ایمیل بفرستم!
اما با کمی فکر کردن به نظرم آمد که احتمالا نوشتن ایمیل ها بسیار زیاد و طولانی خواهد شد.
پس صلاح را بر این دیدم که یک وبلاگ درست بکنم و تمام چیزهایی که به ذهنم می رسد را در آن وبلاگ بگذارم.
روش کارم نیز این بود که قسمتهای مختلف آن چهار وبلاگ را کپی می کردم و بعد در زیر آنها عقاید خود را می نوشتم.
امروز دیگر تقریبا آن وبلاگ تمام شده و من حدود پنجاه پست در آن وبلاگ مطلب نوشته ام!
فکر می کنم که حداقل، هر کدام از پست های من در آن وبلاگ، از نظر حجم حدود دو برگ کاغد آچهار باشد!
یعنی حدود صد صفحه من نظر و انتقاد و چیزهای دیگر نوشته ام.
امروز از طرفی خوشحالم که این کار را کرده ام و آن وبلاگ را تقریبا تمام کرده ام و از طرفی با خودم فکر می کنم که آیا اصلا شخصی که من بخاطرش اینکار را کردم ارزش این همه زحمت را داشت؟
باور کنید از هر پنج قولی که می دهد چهار تا و نصف آن عمل نشده باقی میماند و بعد منتظرند که با یک ببخشید همه چیز به خوبی و خوشی تمام بشود.
به زودی آدرس آن وبلاگ را در این سایت خواهم گذاشت تا شما دوستان نیز آن را بخوانید و اگر نظری و یا انتقادی دارید آن ار بیان بکنید.
فقط می خواهم به آن کسی که طرف صحبت مقابل این قضیه بود و به این وبلاگ سر می زند بگویم که بدقولی های شما من را در مورد بسیاری از چیزها به شک انداخت و حتی این بدقولی ها سایه ای نیز بر نوشته هایم در آن وبلاگ انداخت. متاسفم که شما این اخلاق زشت را دارید!
*******************
یازده سپتامبرفردا چهارمین سالگر حملات تروریستی به شهر نیویورک است.چهار سال است که نوزده آدم احمق و عُقدهای باعث شدند که هشتاد درصد مسلمانان در غرب زندگی اشان دچار مشکلات مستقیم و یا غیر مستقیم بشود.
این نوزده آدم احمق باعث شدند که آمریکا نیروهای نظامی خود را به افغانستان و عراق اعزام کند و گوشه گوشه خاک کشور عزیزمان ایران را زیر تیر رس خود داشته باشد.
لعنت به روحی شیطانی این نوزده نفر.
نظر بدهید.