سهراب مَنش

۱۳۸۴ آبان ۲۳, دوشنبه

باید خط بندازه!
دیشب در وبلاگ چیزی نوشتم که به نظرم نیاز به یک توضیح دارد.
چند وقت پیش داشتم به مصاحبه یکی از از هنرپیشه‌های مرد هالیوود نگاه می‌کردم.
خبرنگار پرسید متاهل هستی یا مجرد؟
هنرپیشه که الان به خاطر نمی‌آورم کی بود، جواب داد که بیست سال هست که ازدواج کرده و خیلی سریع بعد از آن گفت: البته با یک زن!
خبرنگار پرسید منظورتون چی هست؟
او در جواب گفت من آدم های‌ زیادی را می‌شناسم که سالهای زیادی است متاهل هستند و ازدواج کرده‌اند، منتها فرق آنها با من این است که آنها در این مدت متاهل بودن‌شان با چند تا خانم ازدواج کرده‌اند!
حرف با مزه و پر معنایی بود.
من هم فکر می‌کنم، کسی که قرار است در زندگی انسان وارد بشود، باید آنقدر هنرمند باشد که بتواند روی قلب انسان خط بیندازد، اگر بخواهد به غیر از این باشد، مطمئن هستم که تنها بودن بسیار شیرین‌تر از «برای یک مدت دو نفر بودن» است.
قلم و چکش برای حک کردن حضورت فراموش نشود!
آن پانزده شرطی که قبلا نوشتم، فقط دست کش‌های ایمنی شما است.

من نیز چو خورشید دلم زنده به عشق است، راه دل خود را نتوانم که نپویم.

نوشتن تاریخ یعنی شناختن خود و گشودن افقی برای آینده، از راه آگاهی از گذشته!

یا همه دردهای دنیا را برای من خلق کرده اند، یا مرا برای همه دردهای دنیا!

هوشمندی مرد را از روی جواب هايش می توان تشخيص داد و درايت او را از سئوالاتش می توان فهميد.

برای همه دنیا تو یک نفری، و برای یک نفر تمام دنیا

تو را نه براي هميشه با تو بودن نه براي يك عمر زير سقفي نفس كشيدن نه براي اين حرف مضحك كه: – سنگ صبور روزهای سخت زند‌گی‌ام باشی نه براي زيبايي ات نه براي هوس هايم نه حتا براي عشق – كه حرف بزرگي است – تو را مي خواهم فقط براي اين كه يك روز ديگر زندگي را دوست داشته باشم




تماس با نویسنده وبلاگ



PageRank







من میخوانم،شما چی؟



سایتهای مورد علاقه











my widget for counting
<>

[Powered by Blogger]