دیروز یکی از روزهای خوش زندگی من بود!
وقتی صدام حسین را پشت نردههای دادگاه دیدم، از شادی به وجد آمده بودم، شاید بعضی از عراقیها نیز به اندازه بعضی از ما ایرانیها از دیدن این صحنه لذت نبرند و لبخند تلخ و شیرینی بر لبشان نیاید!
وقتی دست و پا زدنهای صدام را در دادگاه میدیدم، در دلم به این دیکتاتور احمق میخندیدم!
حیوانی که به هیچ یک از قواعد حقوق بشر توجهای نداشت، صدایش را در دادگاه بلند کرده و می گفت که دادگاه را قانونی نمیداند!
هنوز هم فکر میکند که حکومت در دست او است و میتواند تمام سیستم را با چند کلام به هم بریزد و کاری بکند که قاضی از او معذرت بخواهد.
با چنین انسانهایی باید مثل خوش برخورد کرد. یادم هست که فیلمی از او دیدم در کنگره حزب بعث در عراق.
مردک با یک سیگار برگ به پشت تریبون آمد و گفت اسمهایی که میخوانم خائن هستند و باید از بین بروند، و بعد شروع به خواندن نامها کرد و هر اسمی را که میخواند آن شخص از جایش بلند میشد و توسط نیروهای امنیتی به بیرون بده میشد!
یکی از این افراد بعد از اینکه از سالن خارج شد، به سختی به داخل سالن آمد و درخواست کرد که چند کلام حرف بزند، و البته صدام موافقت نکرد، و او را نیز مانند بقیه به بیرون بردند و بعد اعدام کردند!
آیا باید با چنین شخصی محترمانه برخورد کرد؟
به نظر من خیر!
صدام باید محاکمهاش دقیقا به همان شکلی باشد که مردم عراق را محاکمه میکرد.
به امید روزی که تمام دیکتاتور ها را در این وضع ببینیم، عرب و عجم آنها فرقی ندارد.
الهی آمین.
نظر بدهید.