سهراب مَنش

۱۳۸۴ مهر ۱۸, دوشنبه

پهلوان شیر افکن!
شاید شما هم مثل من با دیدن این عکس، به نظرتان بیاید که یکی از معرکه گیران در تهران مشغول نشان دادن زور بازویش است و منتظر است تا یک نفر چراغ اول را روشن کند!
اما شما هم مثل من دچار اشتباه شده‌اید و این عکس صحنه یک معرکه گیری توسط یک پهلوان نیست.
شخصی که مشاهده می‌کنید قالبهای بتون را بر روی شکم خود خُرد و خَمیر می‌کند، ظاهرا یکی از نیروهای پلیس ویژه در ایران است و مشغول به یک مانور رزمی‌ می باشد!
من که هر چی فکر کردم نتوانستم رابطه این کار این آقای ویژه را در مانور پلیس ایران و اینکه مثلا بتون خُرد کردن بر روی شکم در چه موقعی از کارهای پلیسی به کار می‌آید را درک بکنم و بفهمم.
فقط به نظرم رسید که اینها می‌خواهند به مردم بگویند که ببینید این شکم لامصب بتون روش خُرد میشه و خرج داره! پس قبل از خُرد شدن گردنتون بر روی این شکم، حق و حساب را بپردازید!
شما می‌دانید این کار یک نیروی پلیس چه زمانی به کارش می‌آید؟





همین عکس در سایز بزرگتر.

من نیز چو خورشید دلم زنده به عشق است، راه دل خود را نتوانم که نپویم.

نوشتن تاریخ یعنی شناختن خود و گشودن افقی برای آینده، از راه آگاهی از گذشته!

یا همه دردهای دنیا را برای من خلق کرده اند، یا مرا برای همه دردهای دنیا!

هوشمندی مرد را از روی جواب هايش می توان تشخيص داد و درايت او را از سئوالاتش می توان فهميد.

برای همه دنیا تو یک نفری، و برای یک نفر تمام دنیا

تو را نه براي هميشه با تو بودن نه براي يك عمر زير سقفي نفس كشيدن نه براي اين حرف مضحك كه: – سنگ صبور روزهای سخت زند‌گی‌ام باشی نه براي زيبايي ات نه براي هوس هايم نه حتا براي عشق – كه حرف بزرگي است – تو را مي خواهم فقط براي اين كه يك روز ديگر زندگي را دوست داشته باشم




تماس با نویسنده وبلاگ



PageRank







من میخوانم،شما چی؟



سایتهای مورد علاقه











my widget for counting
<>

[Powered by Blogger]