سهراب مَنش

۱۳۸۴ مهر ۵, سه‌شنبه

چرا اینجوری شدم؟
چند روز قبل با یکی از دوستان صحبت می‌‌کردم. این بنده خدا به من گفت که چند وقتی است که جو وبلاگت غمگین شده !
حرفشون را تا حدودی قبول دارم و به خودشان نیز گفتم. فکر می کنم یکی از دلایل آن این باشد که این روزها مصادف است با روزهای آخری که من در ایران بودم و در روز چهارم مهرماه از مملکت خارج شدم!
هر سال در چنین روزهایی غم و اندوهی‌ غریبی به سراغ من می‌آید. همزمان شدن این روزها با شروع فصل پائیز و دلگیر بودن این فصل نیز خودش دلیلی می‌شود که اوقات من کمی تلختر باشد!
اما همهً اینها که گفتم تمام دلیل ها نیست و راستش را بخواهید، خودم نیز نمی‌دانم که چه مرگم شده است؟
باید یک تحول خیلی عظیم در زندگی‌ام بوجود بیاید! حالا این تحول چی باید باشد، خودم نیز نمی‌دانم!
یا باید برای چند ماهی به ایران بروم، که فعلا امکان آن وجود ندارد و یا باید دوباره عاشق بشوم!
شوخی نمی‌کنم! خودم فکر می‌کنم که خالی هستم از خیلی چیزها.
اما اینجا کجا و عشق کجا؟! نمی‌توانم یک صورت سفید با چشم‌های آبی و موهای بولوند ببینم و همه چیز را در آن صورت پیدا بکنم!
اگر قرار بود چنین اتفاقی بیفتد تاکنون باید هزار بار این اتفاق می‌افتاد!
آدم‌هایی با این جلوه که گفتم بسیار در این مدت در زندگی‌ام آمده و رفته‌اند! اما هیچکدام نتوانستند فکر مرا حتی برای یک هفته به خود جلب بکنند!
خلاصه که به قول مسیحایخدابیامرز! عشق در خونم کم شده و به شدت به مشکل خورده‌ام!
یادم هست که مسیحا نیز روزهای آخری که متاهل نشده بود، روزهای تلخی را می‌گذراند و الان از خوشی زیاد دیگه وبلاگش را نیز دیلیت کرده است!
به هرحال شما تلخ بودن این روزهای من را ببخشید و به شیرینی وجود خودتان آن را تحمل کنید!
اگر پیشنهاد بهتری نیز دارید، من با آغوش باز پذیرای آن هستم.
همین دیگه!

من نیز چو خورشید دلم زنده به عشق است، راه دل خود را نتوانم که نپویم.

نوشتن تاریخ یعنی شناختن خود و گشودن افقی برای آینده، از راه آگاهی از گذشته!

یا همه دردهای دنیا را برای من خلق کرده اند، یا مرا برای همه دردهای دنیا!

هوشمندی مرد را از روی جواب هايش می توان تشخيص داد و درايت او را از سئوالاتش می توان فهميد.

برای همه دنیا تو یک نفری، و برای یک نفر تمام دنیا

تو را نه براي هميشه با تو بودن نه براي يك عمر زير سقفي نفس كشيدن نه براي اين حرف مضحك كه: – سنگ صبور روزهای سخت زند‌گی‌ام باشی نه براي زيبايي ات نه براي هوس هايم نه حتا براي عشق – كه حرف بزرگي است – تو را مي خواهم فقط براي اين كه يك روز ديگر زندگي را دوست داشته باشم




تماس با نویسنده وبلاگ



PageRank







من میخوانم،شما چی؟



سایتهای مورد علاقه











my widget for counting
<>

[Powered by Blogger]