از کجا شروع شد؟
ای راحت جان من کجایی؟
در بردن جان من چرایی
جرم دل عذرخواه من چیست؟
جز دوستیات گناه من چیست؟
گویند ز عشق کن جدایی!
کین است طریق آشنایی
من عمر ز عشق می پذیرم،
گر میرد عشق، من بمیرم
پروردهٔ عشق شد سرشتم،
جز عشق مباد سرنوشتم
یارب به خدایی خدایت،
وآنگه به کمال پادشاهیت
کز عشق به غایتی رسانم،
کاو ماند اگر چه من نمانم
گرچه ز شراب عشق مستم،
عاشق تر از این کنم که هستم
گویند که عشق ز خود وا کن
لیلی طلبی ز دل رها کن
یا رب تو مرا به روی لیلی
هر لحظه ده زیاده میلی
گرچه ز غمش چو شعم سوزم
هم بی غم او مباد روزم.