دلتنگی
بدون تعارف امشب یکی از شبهایی است که من به شدت دلگیر هستم!
حوصله ام بشدت سر رفته و نیاز داشتم که با یکنفر چند ساعتی صحبت بکنم، به دو یا سه نفر از بچههایی که معمولا با آنها چت صوتی می کنیم پیغام دادم، اما هیچکدام آنلاین نبودند و الان که ساعت ۱۲:۳۵ دقیقه نیمه شب است، دیگر از خیر این موضوع گذشتم. در اینجور موارد است که درد تنهایی تا استخوان انسان نفوذ می کند و قلبت را به درد میآورد. اگر تهران بودم، حتما به دنیال یکی از دوستان حالا چه مرد و چه زن می رفتم و بهش پیشنهاد می دادم که شام را با هم بخوریم و در این چند ساعتی که بیرون هستیم، با هم مفصل صحبت کنیم. تا ساعت یک و نیم به وقت اروپا آنلاین خواهم بود و بعد مسنجر را خاموش میکنم.
خدایا آیا این آروزها، آرزوهای بزرگی هست؟