ژان وال ژان ها در ایران
گزارش علیزاده در مورد نقص حقوق شهروندی را بخوانید، تا باور کنید که در همین زمان که شما مشغول به خواندن این چند خط هستید، کسانی در زندانهای کشورمان هستند که جرمشان شبیه به جرمی است که ژان وال ژان کرده انجام داده بود!
- با یک نوجوان 13 ساله به خاطر دزديدن يك مرغ به مدت شش روز در بدترين بازداشتگاه ورامين برخورد كردم؟
- گروهباني 4 نفر را در ترمينال فرودگاه بدون مجوز دستگير ميكند و سپس از روی عملكردهاي خانوادگی و آلبوم آنها تشكيل پرونده ميدهد.
- تاكنون 143 شكايت به اين هيات واصل شده است كه يكي از آنها مربوط به شخصي است كه از دي ماه سال 1367 در زندان به سر ميبرد كه در پرونده بازداشتی وی هيچگونه سابقهاي از سوی مرجع قضايی يا حكم محكوميت وجود ندارد.
حدود بیست سال در زندان، بدون اینکه کسی حکمی صاد کرده باشد و پروندهای پیدا بشود!
- هيات مذكور در مرحلهي ديگري از بازرسيهاي خود به زندان رجاييشهر مراجعه ميكند و در كمال تعجب شاهد وجود پيرزني متولد 1311 در زندان ميشود و در صحبت با وي متوجه ميشود كه او چهار ماه است در زندان به سر ميبرد، اين پيرزن منزلش را به سه افغاني رهن داده كه چون نتوانسته رهن را به آنها برگرداند در زندان به سر ميبرد يا در اين زندان خانمي ميگفت چون به شوهرش تهمت مواد مخدر زده شده و وي متواري است، او را به جاي شوهرش دستگير كردهاند
پیرزن هفتاد و پنج ساله، چهار ماه است که در زندان است! جرمش این است که پول ندارد.
زنی را بخاطر شوهرش به زندان بردهاند و او را به جای شوهرش مجازات می کنند!
کل گزارش را یکبار بخوانید، تا باور کنید که ما چقدر بدبخت هستیم و چقدر بی ارزش!
چرا هیچ صدایی از وبلاگنویسان بلند نمیشود؟ مگر همین شماها نبودید که چند روز گلوی خودتان را پاره کردید و به زمین و زمان فحش دادید که چرا یک شوهر، چند روز است فرزندان خود را از زنش جدا کرده و با خود برده است؟!
نوشتههای این گزارش کم ارزشتر از آن موضوع است؟ چند تا لوگو با چشمان آبی و دو سه تا جوجه برای این مصیبت درست کردهاید؟
لعنت خدا بر ما که حتی طرفداریمان از کسانی که بهشان ظلم شده و یا میشود نیز باید نفعی برای خودمان داشته باشد، در غیر اینصورت چشمهایمان را روی هم میگذاریم و نمی بینیم.