سهراب مَنش

۱۳۸۳ اسفند ۲۶, چهارشنبه

اولین باد بهاری
چهارشنبه: ۲۶ اسفند ماه، ساعت ۱۷:۱۰
امروز در هلند برای اولین بار هوای بهاری به تنم خورد و غرق در لذت شدم.
بخاطر طولانی شدن دوران اقامت در خارج از ایران تمام خاطرات این روزها در حافظه‌ام رو به پاک شدن است!
خیلی از چیزها را فراموش کرده‌ام و خاطرات این دوران بسیار کم رنگ شده است.
تا چند سال قبل من هم اینجا برای خودم سفره هفت سین می‌چیدم و هنگام سال تحویل با یک کتاب حافظ در کنار آن می‌نشستم، اما اکنون چند سال است که این کار را نمی‌کنم!
نمیدانم انگیزه‌ام را برای چه از دست داده‌ام؟
اما هر چه هست مطمئن هستم که تنهایی و دور بودن از ایران تاثیر بسیار داشته است.
تمام سعی خود را خواهم کرد تا این مراسم و آئین را فراموش نکنم، حتی اگر محکوم باشم به اینکه تا آخر عمر در این مملکت زندگی کنم.

من نیز چو خورشید دلم زنده به عشق است، راه دل خود را نتوانم که نپویم.

نوشتن تاریخ یعنی شناختن خود و گشودن افقی برای آینده، از راه آگاهی از گذشته!

یا همه دردهای دنیا را برای من خلق کرده اند، یا مرا برای همه دردهای دنیا!

هوشمندی مرد را از روی جواب هايش می توان تشخيص داد و درايت او را از سئوالاتش می توان فهميد.

برای همه دنیا تو یک نفری، و برای یک نفر تمام دنیا

تو را نه براي هميشه با تو بودن نه براي يك عمر زير سقفي نفس كشيدن نه براي اين حرف مضحك كه: – سنگ صبور روزهای سخت زند‌گی‌ام باشی نه براي زيبايي ات نه براي هوس هايم نه حتا براي عشق – كه حرف بزرگي است – تو را مي خواهم فقط براي اين كه يك روز ديگر زندگي را دوست داشته باشم




تماس با نویسنده وبلاگ



PageRank







من میخوانم،شما چی؟



سایتهای مورد علاقه











my widget for counting
<>

[Powered by Blogger]