سهراب مَنش

۱۳۸۳ بهمن ۱۲, دوشنبه

چه خبر؟
من زنده‌ام و روزگار طبق معمول است، اتفاق خاصی نیفتاده و همه چیز در این مملکت تکرار می‌شود و من هم مثل سيب‌زمينی کاملا بي رگ با اين اوضاع کنار آمده‌ام و روزگار را می‌گذارنم!

*****
عکس زير را چند وقت پيش در اينترنت ديدم و به نظرم جالب آمد!
شمرها همچنان هستند، گاهی با لباس قرمز و گاهی با لباس سبز!
چیزی که عوض نشده اخلاق آنها است.



****
طرح ساختن یک وب سایت که هفته قبل در مورد آن نوشتم، همچنان پابرجا است.
اما از آنجا که دسترسی به کسانی که قبول کرده‌اند قالب‌ها را طراحی کنند، کار راحتی نیست( البته به غیر از یکی از آنها) و به کندی پیش می‌رود.
امیدوارم دو نفری که پیشنهاد ساختن سایت را داده‌اند موضع را جدی بگیرند و اگر برایشان مقدور نیست بدون تعارف بگویند.
به غیر از مهران که ظاهرا مشغول به طراحی‌ است، دو نفر دیگر نیز قبول کرده‌اند که در ساختن قالب‌ها کمک کنند.
یکی از این دو نفر ده روز پیش گفت که در عرض دو روز یک قالب در وقت آزادش طراحی می‌کند و در عرض دو روز آن را می‌فرستد!
البته هنوز دو روز نشده و تقریبا ده روز از آن دو روز گذشته است!

من نیز چو خورشید دلم زنده به عشق است، راه دل خود را نتوانم که نپویم.

نوشتن تاریخ یعنی شناختن خود و گشودن افقی برای آینده، از راه آگاهی از گذشته!

یا همه دردهای دنیا را برای من خلق کرده اند، یا مرا برای همه دردهای دنیا!

هوشمندی مرد را از روی جواب هايش می توان تشخيص داد و درايت او را از سئوالاتش می توان فهميد.

برای همه دنیا تو یک نفری، و برای یک نفر تمام دنیا

تو را نه براي هميشه با تو بودن نه براي يك عمر زير سقفي نفس كشيدن نه براي اين حرف مضحك كه: – سنگ صبور روزهای سخت زند‌گی‌ام باشی نه براي زيبايي ات نه براي هوس هايم نه حتا براي عشق – كه حرف بزرگي است – تو را مي خواهم فقط براي اين كه يك روز ديگر زندگي را دوست داشته باشم




تماس با نویسنده وبلاگ



PageRank







من میخوانم،شما چی؟



سایتهای مورد علاقه











my widget for counting
<>

[Powered by Blogger]