یاز هم حال عجیب و غریب
دوباره چند روزی است که دچار آن حالتهای مزخرف شدهام که خودم نمیتوان از آن سر در بیاورم!
در این حالت با تمام وجود احساس عصبانیت میکنم، اما خودم نمیدانم از چه کسی وبه چه علت عصبانی هستم!
در این حالت احساس میکنم که چندین اتفاق بسیار بسیار بزرگ و بد در زندگی برایم افتاده و همین اتفاقها من را شدیدا به فکر فرو برده و نمیتوانم به چیز دیگری فکر کنم به غیر از این اتفاقها.در این وضعیت دائم دلشوره دارم.
اما چه اتفاقی؟
این سوالی است که برایم خودم هم پیش میآید و هر چه فکر میکنم چیز خاصی به ذهنم نمیرسد که فکر کنم برای مثال فلان اتفاق مرا اینطور به خود مشغول کرده است.
قبل از اینکه پای کامپیوتر بنشینم و ادیتور را باز کنم، احساس میکنم که میتوانم چندین صفحه بنویسم.
اما دریغ از یک کلمه تایپ کردن!
در این زمان فکر میکنم حرفهای بسیاری دارم که میخواهم اینجا آن را مطرح کنم.
اما هر چه بیشتر فکر میکنم کمتر به یاد میآورم که راجب چه چیزی دلم میخواهد که بنویسم!
توی چند کلام و خلاصه بگویم که حال و روز عجیب و غریبی است.
این حالت برای خودم نیز تقریبا جدید است، و هیچ چیزی در مورد آن نمیدانم.
فقط امیدوارم که این وضعیت به زودی تمام بشود و دیگر سراغم نیاید.