چند روز اخیر قسمت اول
شب یکشنبه با مستاجر فعلی خانه جدیدی که به اسمم در آمده بود قرار گذاشته بودم، تا به آنجا بروم و منزل را ببینم.
خانه در همین شهری است که من در آن زندگی میکنم، منتها در یک محله دیگر بود که من آنجا را نمیشناختم.
ساعت هفت شب باهاش قرار داشتم.
حدود ساعت هفت به همان خیابانی که آپارتمان در آن است رسیدم.
ماشین را بغل یک پمپ بنزین که سر خیابان بود و در آن ساعت بسته بود گذاشتم و پیاده به دنبال پلاک خانه راه افتادم.
نزدیک پانزده دقیقه گشتم، اما نتوانستم خانه را پیدا کنم.
در همین حین که داشتم دنبال پلاک میگشتم، یک نفر از منزلش بیرون آمد و من از او پرسیدم که میداند این پلاک در کجای خیابان است یا نه؟
طرف میدانست و گفت که این خیابان دو تکه است. مثل بعضی از خیابانهای ایران که شرقی و غربی و یا شمالی و جنوبی است.
و گفت که این پلاک باید در آن طرف خیابان باشد.
یک ربع از هفت گذشته بودو من با عجله به طرف ماشین برگشتم.
داشتم درب ماشین را باز میکردم که شنیدم یکی میگوید: Sir! Sir
برگشتم و دیدم یک نفر در پیاده رو ایستاده و کاغدی در دست دارد.
بهش گفتم : Yes?
به انگلیسی پرسید که آیا انگلیسی و یا آلمانی صحبت میکنم؟
به هلندی جواب دادم : هلندی!
به انگلیسی پرسید چی؟
من هم به انگلیسی گفتم: هلندی.
باز پرسید که یک کم انگلیسی صحبت میکنید؟ و یا آلمانی!؟
نمی دانم چرا عصبی شدم و به انگلیسی گفتم : نه انگلیسی و نه ف...کینگ جرمن!
یارو خشکش زد از این حرف و من درب ماشین را باز کردم که سوار شوم.
دیدم باز میگه: Sir,Sir, I ma not a German.
راستش از چیزی که گفته بودم و خودم هم نمیدونم چرا گفتم پشیمان شده بودم و از ماشین پیاده شدم و رفتم به طرفش.
به انگلیسی گفتم که اینجا هلند هست و من کمی هلندی صحبت میکنم و کمی کمتر هم انگلیسی. چه کاری میتوانم برات انجام بدهم؟
به انگلیسی گفت دنبال یک آدرس میگرده و کاغذی به دست من داد.
آدرس را نگاه کردم و خیابانی که دنبالش میگشت را شناختم.
با کلی جون کندن براش به انگلیسی توضیح دادم که چطور باید بره و بهش گفتم که سر خیایانی که دنبالش میگردد یک پمپ بنزین شل هست و میتواند آنجا هم بپرسد.
چون دیرم شده بود، دیگه نگذاشتم چیزی بگوید و ازش خداحافظی کردم.
دوباره داشتم سواره ماشین می شدم، که شنیدم باز میگه: sir, sir
خدایی دیگه قاطی کرده بودم و گفتم دیگه چیه؟( زمانی که داشتم آدرس را به او می گفتم، کسی که باهاش قرار داشتم زنگ زد و گفت: نیم ساعت از زمان قرار گذشته و اگر نمیخواهم بروم به او بگویم)
به انگلیسی گفت: Are you a iranian?
ایندفعه من خشک شدم!
به انگلیسی گفتم چی؟
دیدم به فارسی گفت شما ایرانی هستید؟
هم خندهام گرفته بود، هم عصبانی بودم، و هم عجله داشتم.
نزدیک به ده دقیقه طول کشیده بود تا من با جون کندن براش به انگلیسی توضیح داده بودم که چطور باید به اون آدرس بره!
یک لبخند زدم و به انگلیسی بهش گفتم: Not any more!:)
و بعد بهش گفتم خداحافظ و ماشین را روشن کردم و راه افتادم.
هنوز صداش میامد که میگفت: آقا شما ایرانی هستید؟ آقا شما ایرانی هستی.