سهراب مَنش

۱۳۸۳ مهر ۷, سه‌شنبه

اتل- متل یه بابا
این شعر را توی یکی از سایتهای اینترنتی دیدم.
شعر را یکی از رزمندگان دوره جنگ گفته، رزمنده‌ای به نام ابوالفضل سپهر که همین چند روز پیش به تاریخ ۲۹/۰۶/۱۳۸۳ در یکی از بیمارستانهای تهران بعد از تحمل یک دوره طولانی درد به شهادت رسید.
به قول آقا مجید توی فیلم سوته دلان، من که با شنیدن این شعر چشمی تر کردم.
صوابش بره برسه به همه این انسانهای جاودانه.
یک قسمت از شعر را نوشتم، اما اگر مایل به شنیدن کامل آن هست، می‌توانید روی پلیر پائین کلیک کنید.

اتل متل يه بابا
دلير و زار و بيمار
اتل متل يه مادر
يه مادر فداكار
اتل متل بچه‌ها
كه اونارو دوست دارن
آخه غير اون دوتا
هيچ كسي رو ندارن
مامان بابا رو مي‌خواد
بابا عاشق اونه
به غير بعضي وقتا
بابا چه مهربونه
وقتي كه از درد سر
دست مي‌ذاره رو گيج گاش
اون باباي مهربون
فحش مي‌ده به بچه‌هاش
همون وقتي كه هرچي
جلوش باشه مي‌شكنه
همون وقتي كه هرچي
پيشش باشه مي‌زنه
غير خدا و مادر
هيچ‌كسي رو نداره
اون وقتي كه باباجون
موجي مي‌شه دوباره
.......
دويدم و دويدم
سر كوچه رسيدم
بند دلم پاره شد
از اون چيزي كه ديدم
بابام ميون كوچه
افتاده بود رو زمين
مامان هوار مي‌زد
شوهرمو بگيرين
مامان با شيون و داد
مي‌زد توي صورتش
قسم مي‌داد بابارو
به فاطمه، به جدش
........



من نیز چو خورشید دلم زنده به عشق است، راه دل خود را نتوانم که نپویم.

نوشتن تاریخ یعنی شناختن خود و گشودن افقی برای آینده، از راه آگاهی از گذشته!

یا همه دردهای دنیا را برای من خلق کرده اند، یا مرا برای همه دردهای دنیا!

هوشمندی مرد را از روی جواب هايش می توان تشخيص داد و درايت او را از سئوالاتش می توان فهميد.

برای همه دنیا تو یک نفری، و برای یک نفر تمام دنیا

تو را نه براي هميشه با تو بودن نه براي يك عمر زير سقفي نفس كشيدن نه براي اين حرف مضحك كه: – سنگ صبور روزهای سخت زند‌گی‌ام باشی نه براي زيبايي ات نه براي هوس هايم نه حتا براي عشق – كه حرف بزرگي است – تو را مي خواهم فقط براي اين كه يك روز ديگر زندگي را دوست داشته باشم




تماس با نویسنده وبلاگ



PageRank







من میخوانم،شما چی؟



سایتهای مورد علاقه











my widget for counting
<>

[Powered by Blogger]