فمنیست، شوهر پیدا کردن، خالی کردن عقدهای زنهای جدا شده
چرا این را نوشتم؟
چون باز توی لیست اکسیر چشمم به چند تا وبلاگ جدید افتاد که ظاهرا خانمهای نویسنده این وبلاگها خود را جزئی از جنبش فمنیستی ایران( که اصلا وجود خارجی ندارد) میدانند و مثلا سعی دارند صدای زنهایی باشند که در خانههایشان اسیر چنگال موجود وحشتناکی به اسم مرد هستند!
موجود وحشتناکی به نام مرد؟
حتما شوخی میکنم!
پروفایلها را که توی اورکات میبینی، تازه میفهمی که این موضوع در ایران چه معنایی دارد!
حمایت از زنان در ایران ظاهرا به این شکل است که تمام دوستان خود را باید از جنس خشن(همونآقایون خودمون) انتخاب کنی، و هر وقت شکمت از غذایی که با همین موجودات خشن و وحشتناک در یک رستوران و قهوهخانه سنتی پر شد، به جای آروغ زدن بگویی که زنها باید از برابری حقوق برخوردار باشند!
اصلا زنها باید یک پله بالاتر باشند! باید بتوانند روابط عادی با آقایون داشته باشند، و خود این به این معنی هست که یعنی بتوانند با آقایون راحت به دربند و درکه بروند، هزار و یک رقم آرایش کنند، و به راحتی در هر قهوهخانهای قلیان دود کنند!اینها آرمانهای زنان مبارز ما است!
شاید این چیزها که من دارم مینویسم خیلی کمتر از خواستههای آنان باشد!
توی یکی از همین وبلاگها خواندم: زنی که از شوهرش جدا شده و تنها زندگی میکند، برایش عقده شده که مثلا بدون اینکه بخواهد خود را قبل از رفتن به تخت آرایش کند، به تختخواب برود و یاحتی از این جالبتر اینکه مثلا دلش میخواهد یک شب با کفش به رختخوابی برود که قبلا با همسرش در آن میخوابیدهاند!
مغز را میبینید؟
خواسته ها را میخوانید؟
همین سرکار خانمها اما خون به پا خواهند کرد اگر ببینند همسرشان و یا دوست پسرشان به یک زن دیگر لبخند زد و یا مثلا در موقع سلام و احوالپرسی و دست دادن با زنهای فامیل کمی دست آنها را از دید اینها بیشتر از حد معمولی در دستش نگه داشت!
اینها کسانی هستند که میخواهند جامعه زنان را ما از شر مشکلاتشان آزاد کنند!
یکی شان نوشته بود من همانم که باید بچهام از پستانم هنگام شیر خوردن آویزان باشد و با دست هایم فلان پروژه را که در شرکت روی آن کار میکنم روبراه کنم!
عجبا! این همه ظلم؟
اصلا چرا نباید بچهها به پستان پدرشان که حتما در خانه نشسته و دارد تلویزیون نگاه میکند آویزان نباشد؟
چرا نباید مردهای ما انقدر شعور داشته باشند که وقتی در مینی بوس سرویس دیدند که خانمی سوار شد، از جایشان بلند شوند و بگذارند این خانم مبارز به جای آنها بنشیند؟
تو را به خدا نا برابری ها را میبینید؟
زنی که ادعای توانایی دارد و میخواهد مردها به او به چشم یک موجود کامل و عادی نگاه کنند، از اینکه همکار مردش از جایش بلند نشده و خود را به خواب زده شاکی است!
اینها میخواهند درد زنهایی مثل مادر من را دوا کنند!
دلشون میخواهد که شوهرشان(همان جنس خشن) چشمش کور شود، و بهترینها را در زندگی برای او آماده کند، و پدر خشن و مرد سالار خانه نیز بهترین جهیزیه را برایشان تهیه کند!
میدونید چرا؟
چون وظیفهاشان است و چشم بابا کور و میخواست بچه دار نشود و چشم شوهر کور که هوس زن گرفتن کرد!
حالا قیمتی که برای خودشان در هنگام خواستگاری تهیه میکنند و بعد با آن کلی به دیگران فخر میفروشند که مثلا خود را به دو هزار سکه فروختهاند را مثلا نمینویسیم و میگویم اینرسم ایران است، و همین خانمها که مایلنددر همه جا تصمیم گیر باشند، دلشان نمیآید که میان حرف بزرگترهای بپرند، و میگذارند هر چه بزرگترها گفتند مثل بچه خوب گوش میکنند!
توی هر چند هزار تا میشه یک دختر را پیدا کرد که بگوید مهریهام عشقی که از آن سخن میگویی و شرطم هم این که اگر عشقی نباشد، اجازه طلاق با من باشد؟
من تا چندی پیش هیچ نظر خاصی راجب این مدل زنها نداشتم، به شخصه فکر میکنم که آدمها را باید از روی تواناییهایشان و فهم شان قضاوت کرد و نه از روی جنسیت آنها.
اما مدتی است که بهاین نوع زنهابه چشم ترحم نگاه میکنم!
نگاهم به اینها همان نگاهی است که به یک بچه یتیم و یا به یک پناهنده اخراج شده از کمپ پناهندگی است!
به چششم موجوادت بدبختی میآیند که نود درصد حرفهایی را که میزنند نه باور دارند و نه به آن عمل میکنند!
اتفاقا چندی پیش توی یکی از وبلاگها خواندم که فلان خانم که از همسرش جدا شده و با فرزندانش زندگی میکند، دائم چند نفر از وبلاگ نویس های مرد را که وبلاگشان خواننده زیادی دارد به منزل و مثلا جهت صرف شام دعوت میکند!
یادتون باشه این موضوع وقتی عجیب به نظر میاد که از امثال این خانم میشنویم که مایل نیستند هیچ باجی به آقایان بدهند! حالا اسم این شام ها و مهمانی اگر باج داد نیست پس چه هست؟