تصمیم جدی
همانطور که میبینید چند وقتی است که این وبلاگ سوت و کور شده است،و با اینکه من وقت زیادی دارم، حوصله چند خط نوشتن را ندارم.
هیچ دلیلی هم به جز دلتنگی برای رفتن به ایران وجود ندارد که بخواهد اینگونه روحیه من را خراب بکند!
یک تصمیم جدی گرفتم، و آن اینکه تو تابستان کارهایم را درست کنم و برای حداقل یک ماه به ایران بیایم. اگر بخواهم زندگی را در اینجا همینطور ادامه بدهم، تا چند وقت دیگر کاملااز بین خواهم رفت!
راستش را بخواهید من برای رفتن به ایران دچار مشکل هستم، با اینکه خروجم از کشور بصوت قانونی بوده و در ایران نیز پرونده ای نداشته ام، ولی باز احساس میکنم که ممکن است در فرودگاه مهرآباد بهم گیر بدهند و یا اجازه خروج به من ندهند و یا اینکه بخواهند برای ورودم وثیقه درخواست کنند. اگر اینطور بشود به این معنی است که مدتها در ایران گیر خواهم کرد، و باید زندان را نیز در زندگی تجربه کنم!
حالا اگر کارهایم ردیف شد و آمدنی شدم، مشکلی که برایم پیش آمده را خواهم نوشت و در وبلاگ بصورت درفت خواهم گذاشت.
چناچه در ایران گیر بکنم از یکی از دوستان میخواهم که آنها را پابلیش کند و همینجا اعلام کند که نتوانسته ام وارد ایران بشود.
خودم را برای یک ماه زندان آماده خواهم کرد، ولی با وضعیت روحی و داروهای آرامبخشی که بعد از جنگ شروع به مصرف آن کرده ام اجازه نخواهد داد که بیشتر آن را تحمل کنم.
************