۱۸+
لطفا خانمها نخوانند!
من از نظر اخلاق سکسی به آن دسته از آدمها تقسیم میشوم که تو مایه های اسب هستن!
نمیگم برای من چیزی اهمیت نداره، ولی چیز(!) با اهمیت هم زیاد ندیدم و چشمم اصلا دنبال این حرفها نیست.
بجــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــز
یک مورد!
یک دختر خارجی دور و بر منزل من با مادرش زندگی میکنه.
من نمیدونم کجایی هستند، فقط می دانم که هلندی نیستند. این دختر از نظر قیافه خیلی معمولی هست. یک دختر با موهای مشکی. ولی این پدرسگ یک هیکل داره، خــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــدا!
خوش هم میداند که هیکل قشنگی دارد، برای همین همیشه لیاسی می پوشه که بیشتر توی چشم بیاد. البته منظورم از نوع لباس، کوتاه پوشیدن و یا بیرون ریختن بدن نیست.
من هر بار این دختر را می بینم( اکثرا با مادرش شبها قدم می زنند) بدون اینکه بخواهم نگاهم بر روی او خشک می شود!
اینجا زیاد نگاه کردن و یا زل زدن به مردم کار زشتی به حساب میاد و معمولا هم کسی اینکار را نمیکند، من هم مثل بقیه سعی میکنم هیچوقت به کسی خیره نشوم. ولی این بی صاحاب که میاد رد میشه، من دیگه اختیار چشم و سر و گردنم را ندارم!(فوقش مارش میاد میگه هوشششششششششششش!)
فکر می کنم وقت مرگ، یکی از شیرین ترین نوع مرگها این هست که آدم اول دندوناش را مسواک بزنه، بعد به یک همچین کسی بگی بیاد و بنشینه و سر را بگذاری بر روی این بدن و با خیال راحت بمیری!
عجب باقلوایی خداوند آفریده. عجـــــــــب!