وضعیت قرمز
در حال حاضر من در وضعیت قرمز زندگی میکنم!
حقوقی که داشتم قطع شده، و اینها هم حاضر نیستند که دوباره آن را وصل کنند.
به نظر اینها دور بودن از محل کار و بالا بودن هزینه رفت و آمد، دلبل خوب و کافی برای کار نکردن نیست!
خوب با این وضعیت سهراب می ماند و حوضش!
اگر تا حدود یک ماه دیگر نتوانم کار پیدا بکنم،از ماه دیگه برای پرداخت کردن اجاره خانه ام دچار مشکل خواهم بود! بقیه خرجها که داستانش جداست.
جادو وطلسم
من به همه چیزهایی که توی دنیا عمومیت دارد اعتقاد دارم. مثلا به این موضوع که زندگی یک نفر جادو شده و یا با طلسم کاری کرده اند که جلوی چرخ زندگی کسی پر از سنگ بشود معتقدم.
منتها تا حالا فکر میکردم که این موضوع ها فقط توی زندگی کسانی اتفاق می افتد که زیاد در دید دیگران هستند، و زندگی آدمهایی مثل من که رفت و آمدی در آن نیست، دچار این مشکلات نمی شود.
اما الان مدتی است که به این طرز فکرم دیگر اعتقادی ندارم! شاید به نظر مسخره بیاید، ولی الان مدتهاست که زندگی من پر از مشکلاتی است که اصلا نه دلیل برای وجود آمدنشان است، و نه خودم میتوانم از آنها سر در بیاورم!
توضیح ساده تر اینکه: احساس می کنم چشم کسی و یا کسانی در زندگی ام وجود دارد که از دیدن اضافه شده حتی یک چوب کبریت به زندگی من ناخوشنود می شوند!
شایدالان بعضی ها فکر کنند که خرافاتی شده ام! خوب حق هم دارند. اینجا نیستند تا نشانشان بدهم بُز آوردنهام را، که از دین هر کدامشان، حداقل دهن خودم باز می ماند که یک همچین چیزی در زندگی من چطور ممکن است؟
پانوشت: پسشنهادات و انتقادات با کمال میل پذیرفته میشود.