سهراب مَنش

۱۳۸۲ دی ۷, یکشنبه

یک شنبه؛ ۲۸ دسامبر، ساعت ۱۳:۲۰ به وقت اروپا
من هنوز بصورت کامل نتوانستم از شوکی که بر اثر زلزله بم بهم وارد شده در بیایم.
من هم مثل خیلی از ایرانیهای دیگر و خیلی از آدمهای دنیا از این موضوع اندوهگین شدم.
ولی باور این موضوع که در عرض دو دقیقه هفتاد در صد یک شهر همراه با آدمهای آن نابود شده است بسیار مشکل است!
اینهمه آدمها تلاش می‌کنند برای زندگی و زنده ماندن مثلا یک نفر. یکباره زمین دهان باز میکند و بیست و پنج هزار انسان را می‌بلعد، بدون اینکه از دست آدمهای دیگر کاری ساخته باشد!
توی این دو روز گذشته یا چشمم به تلویزیون است و یا در سایتهای خبری اینترنت! راستش خودم هم نمیدانم دنبال چه جیزی هستم؟! دنبال یک معجزه!
امروز در خبرها خواندم که کشته شدگان را در گورهای دسته جمعی خاک می‌کنند و از رادیو بی.بی.سی شنییدم که مردم بخاطر اینکه جنازهای عزیزانشان به اینصورت خاک نشود، با هر و سیله ای که میتوانند اجساد را از شهر خارج می‌کنند.
مسئولین مملکت هم که طبق معمول گوه گیجه گرفته اند و نمی‌دانند چه بکنند!
از یکطرف اعلام می‌کنند که نیازی به نیروی انسانی ندارند، و از طرف دیگر میگویند به علت نبود امکانات نمیتوانند همه جنازه ها را بصورت جداگانه بخاک بسپارند!
تنها چیزی که میتواند در آینده کمی آرامش به بازماندگان این فاجعه بدهد، دانستن این است که عزیزانشان در کجا دفن شده اند! که با این روش خاک سپاری عملا دیگر چنین چیزی ممکن نیست! خدا به بازماندگان این فاجعه صبر بدهد.

********************************************
نیلو در نظر خواهی وبلاگ من نوشته بود که یکی از وبلاگ نویسان مشغول جمع آوری کمکهای نقدی وبلاگ نویسان و انتقال آنها بعد از جمع شدن به ایران می باشد.
من به این وبلاگ سر زدم، ولی به نظرم رسید که عملا کار مشکلی است! چون خود آن بنده خدا هم نمیدانست که چگونه و یا از چه طریقی این کمکها را به آنها که نیاز دارند برساند! و نوشته بود که یک روز همگی جمع بشوند و تصمیم بگیرند!
دیروز با ایران صحبت می‌کردم، و پرسیدم که چگونه میخواهند کمکی بکنند؟ ظاهرا قرار شده کمی پوشاک و پول نقد به هلال احمر ایران بدهند.
قرار شد که از حساب شخصی من هم مبلغی بردارند و بپردازند. بيشتر از اين کاري از من ساخته نيست.

*********************************************
در این چهل و هشت ساعت گذشته من نتوانسته ام بخوابم. قبلا وقتی که مدت زمان زیادی بیدار می‌ماندم، بدنم سنگین می شد و هر جایی که ولو می‌شدم به خواب می‌رفتم. اما اینجا سیستم بدنم عوض شده! وقتی که زیادی خسته می‌شوم حالت تهوع پیدا می‌کنم و علائمی که در حالت مسمومیت غذایی در بدن پیدا می‌شود را در خودم حس می‌کنم.
نمیدانم این موضوع جنبه عمومی دارد و یا فقط من اینطور هستم؟
درخواست؛ دوستان اگر از برنامه فتوشاپ( ورژن.7.0) استفاده می کنید، و سریال نامبر برنامه اتان را دارید، آن را برای من تو ینظرخواهی بنویسید. چند تا عکس دارم که میخوام کمی تغیر در آنها بدهم، نرم افزار را دانلود کرده ام. ولی دفترچه ای که سریال نامبرهای این برنامه ها را در آن نوشته بودم پیدا نمیکنم. و این برنامه بدون سریال نامبر نصب نمی شود. ممنونم.

من نیز چو خورشید دلم زنده به عشق است، راه دل خود را نتوانم که نپویم.

نوشتن تاریخ یعنی شناختن خود و گشودن افقی برای آینده، از راه آگاهی از گذشته!

یا همه دردهای دنیا را برای من خلق کرده اند، یا مرا برای همه دردهای دنیا!

هوشمندی مرد را از روی جواب هايش می توان تشخيص داد و درايت او را از سئوالاتش می توان فهميد.

برای همه دنیا تو یک نفری، و برای یک نفر تمام دنیا

تو را نه براي هميشه با تو بودن نه براي يك عمر زير سقفي نفس كشيدن نه براي اين حرف مضحك كه: – سنگ صبور روزهای سخت زند‌گی‌ام باشی نه براي زيبايي ات نه براي هوس هايم نه حتا براي عشق – كه حرف بزرگي است – تو را مي خواهم فقط براي اين كه يك روز ديگر زندگي را دوست داشته باشم




تماس با نویسنده وبلاگ



PageRank







من میخوانم،شما چی؟



سایتهای مورد علاقه











my widget for counting
<>

[Powered by Blogger]