سهراب مَنش

۱۳۸۲ دی ۴, پنجشنبه

چشم
من توي اين وبلاگ بارها راجب اينکه به چشم خوردن و يا چشم زدن اعتقاد دارم نوشته‌ام.
چیزی که اینبار میخواهم راجبش بگویم، این است که چند روزی است احساس می‌کنم زیر یک نگاه بسیار تند هستم! آنقدر تند که باعث دلشوره دائمی در من شده است.
شاید خیلی‌ها این حرفها را خرافات بدانند و به این گفته ها بخندند! خوب آنها آزاد هستند که اینطور فکر کنند و من هم آزاد هستم که به هر چیزی که مایل هستم و یا بدون تمایل در من وجود دارد،اعتقاد داشته باشم.
موضوعی که برایم اینبار عجیب است، این هست که نمی‌توانم منبع آن نگاه (چشم) را پیدا کنم، و با او روحن و یا قلبا ارتباط برقرار کنم! و درک کنم که مشکل از کجا سرچشمه میگیرد؟
حتی اینبار مطمئن نیستم که نوع نگاه و چشمی که این چند روز دنبال من است، از نوع دوستانه است و یا خصمانه!
من معتقدم که فقط این موضوع زمانی اتفاق نمی‌افتد که کسی با شخص خصومت داشته باشد.
گاهی پیش می آید که یک نگاه دوستانه و یا مهربانانه نیز در زندگی مشکل بوجود می‌آورد، و آن کسی که این نگاه را دارد، بدون اینکه بخواهد و قصدی داشته باشد، باعث مشکلاتی برای طرف مقابلش می‌شود!. چیزی که هم اکنون برای من پیش آمده است!
چیزی که در این میان آشکار است این است که من از نظر باطنی و روحی یگونه ای ضعیف شده ام که مشکل میتوانم، با قلب، مغز و یا روح طرف مقابلم ارتباط برقرار کنم و همین نیز برای من عجیب است!
زیرا من در این مدت اخیر کاری انجام نداده ام که باعث بشود تمرکزم را در این موارد از دست بدهم!
خلاصه که فکر می‌کنم برای حل این مشکل یا باید از کسی دیگر کمک بگیرم، و یا اینکه منتظر بشوم تا شخصی که مرا زیر شلاق نگاهش نگه داشته، ارتباطی با من برقرار بکند و بتوانیم این مشکل را حل بکنیم.
فکر نمیکنم که آن شخص این نوشته ها را بخواند. پس باید به دنبال راه حل ذیگری باشم!
بابا آقا یا خانم! اگر ایننوشته ها را میخوانی، وجدانا دل من دارد از گلویم بیرون میزند. یا دست از سرم بردار، و یا جلو بیا تا بتوانیم کاری بکنیم!
توضیح؛ آخر نوشته اضافه کنم که منظور من به هیچ عنوان دوستانی که به این وبلاگ سر میزنند نیست و امیدوارم که سوئ تفاهمی پیش نیامده باشد و پیش نیاید.

من نیز چو خورشید دلم زنده به عشق است، راه دل خود را نتوانم که نپویم.

نوشتن تاریخ یعنی شناختن خود و گشودن افقی برای آینده، از راه آگاهی از گذشته!

یا همه دردهای دنیا را برای من خلق کرده اند، یا مرا برای همه دردهای دنیا!

هوشمندی مرد را از روی جواب هايش می توان تشخيص داد و درايت او را از سئوالاتش می توان فهميد.

برای همه دنیا تو یک نفری، و برای یک نفر تمام دنیا

تو را نه براي هميشه با تو بودن نه براي يك عمر زير سقفي نفس كشيدن نه براي اين حرف مضحك كه: – سنگ صبور روزهای سخت زند‌گی‌ام باشی نه براي زيبايي ات نه براي هوس هايم نه حتا براي عشق – كه حرف بزرگي است – تو را مي خواهم فقط براي اين كه يك روز ديگر زندگي را دوست داشته باشم




تماس با نویسنده وبلاگ



PageRank







من میخوانم،شما چی؟



سایتهای مورد علاقه











my widget for counting
<>

[Powered by Blogger]