سهراب مَنش

۱۳۸۲ دی ۱, دوشنبه

دیروز که رفتم میوه بگیرم برای شب یلدا. توی مغازه بوی عطر سیب پیچیده بود.
یک نگاهی انداختم به میوهای مغازه و چند جور سیب را برانداز کردم.
یک مدلش بود که خیلی قرمز و خوش رنگ بود، عطر زیادی داشت.
میدونستم که حتما مزه نداره! نمیشه اینجا یک چیزی بگیری و تکمیل باشه. این را دیگه سالهاست تجربه کردم.
ولی بخاطر عطری که داشت، سه تا دونه سیب هم خریدم. دوتاش را از دیروز گذاشتم روی اسپیکرهای کامپیوتر، و اطاقم پر شده از عطر سیب. چقدر خوشرنگ هم هست! دیشب برای اینکه به خودم ثابت کنم که درست حدس زدم.یکی از آنها را پوست کندم، ولی از بس بیمزه بود نصفه انداختم توی سطل زباله.
این دوتا هم چند روز اینجا میماند تا وقتی که پلاسیده بشه!
هر کی عطر سیب میخواد، بگه تا من براش بفرستم.

******************************************

میدونی تَره!؟
همیشه گفتند هر شروعی، یک پایانی داره!
میدونی تَره!؟
فک کنم بوی الرحمن وبلاگ سهراب و شخصیت سهراب منش بلند شده.
میدونی تَره!؟
نه غمگینم، نه دلتنگم، و نه خسته شدم. فقط فک میکنم تا آخر دنیا که نمیشه نوشت!
باشه تَره؟
فک میکنم روش.

من نیز چو خورشید دلم زنده به عشق است، راه دل خود را نتوانم که نپویم.

نوشتن تاریخ یعنی شناختن خود و گشودن افقی برای آینده، از راه آگاهی از گذشته!

یا همه دردهای دنیا را برای من خلق کرده اند، یا مرا برای همه دردهای دنیا!

هوشمندی مرد را از روی جواب هايش می توان تشخيص داد و درايت او را از سئوالاتش می توان فهميد.

برای همه دنیا تو یک نفری، و برای یک نفر تمام دنیا

تو را نه براي هميشه با تو بودن نه براي يك عمر زير سقفي نفس كشيدن نه براي اين حرف مضحك كه: – سنگ صبور روزهای سخت زند‌گی‌ام باشی نه براي زيبايي ات نه براي هوس هايم نه حتا براي عشق – كه حرف بزرگي است – تو را مي خواهم فقط براي اين كه يك روز ديگر زندگي را دوست داشته باشم




تماس با نویسنده وبلاگ



PageRank







من میخوانم،شما چی؟



سایتهای مورد علاقه











my widget for counting
<>

[Powered by Blogger]