شب يلدا
اگر تقويم من درست کار بکند ، امشب(به تاریخ وبلاگ دیشب) شب یلدا است!
من چیز زیادی در مورد این شب نمی دانم به غیر از همان که شما می دانید. بلندترین شب سال
به نظر من که زیاد فرقی با شبهای دیگر ندارد.
انجام مراسم این شب که همان دور هم جمع شدن خانواده ها و شاید فامیل به دور هم است ، نیز در اینجا ممکن نیست.
من دو روز قبل به مناسبت امشب دو تا انار خریدم. انار کیلویی ۲:۷۵ (يورو)
و هر دو را قبل از اينکه به امشب برسد سر به نيست کردم!
قبل از اينکه من به اين طرف دنيا پرتاب بشوم، شوهر خواهرم چند باری به اروپا و آمریکا آمده بود و از اخلاق خرید کردن اینها می گفت.
یادم هست یکبار میگفت؛ در آمریکا برای خریدن هندوانه به یک مغازه رفته بود، و یک هندوانه را برداشته بود و به فروشنده داده بود تا آن را وزن بکند.
فروشنده گفته بود؛ همه آن را میخواهی؟
این فامیل ما بار اولی بود که به این موضوع برخورد کرده بود. و از آنجا که زبانش نیز زیاد خوب نبود، فکر کرده بود که فروشنده می گوید؛ همه هندوانه های مغازه را میخواهی؟
این بنده خدا هم هُل شده بود و گفته بود؛ نه من همین یک دانه را میخوام.
فروشنده که شاید متوجه آشنا نبودن این بنده خدا به آنجا شده بود، گفته بود؛ همه این یک دانه را میخواهی؟
فامیل ما با تردید یک Yes گفته بود و پول را داده بود و بيرون آمده بود!
آنموقع وقتي اين داستان را براي ما تعريف میکرد. قیافه همه ما شبیه به علامت سوال شده بود! و سوال همه ما این بود که مگر میشود مثلا یک هندوانه را نصفه هم خرید؟
و البته آنموقع یاد گرفتیم که اینکار در این کشورها ممکن است!
باور کردنش اما نیاز به این داشت که من خودم به اینجا بیایم و به چشم خودم ببینم! وقتی هفته های اول اینجا به خرید میرفتم. همیشه خجالت میکشیدم که مثلا دو تا فلفل دلمه بخرم! یا مثلا سه تا دانه سیب بردارم و در پلاستیک بگذارم و به فروشنده بدهم تا وزن کند. اما بعد از مدتی اینجا مانده فهمیدم که اینجا بر عکس قضیه عجیب است!
یعنی اگر به یک میوه فروشی بروی و یک جعبه انار بخری، فروشنده از اینکه اینهمه انار را برای یک نفر و یا یک خانواده کوچک میخری ( مثلا سه یا چها ر نفره) چشمانش گرد میشود!
راستش زندگی در کشورهای اروپایی و حتما کانادا و احتمالا آمریکا، در بسیار موارد شبیه به زندگی نیست و بیشتر به گدا بازی میماند!
وقتی به اینها میگویی مثلا در ایران دو وعده غذای گرم میخورند( اکثرا) باعث تعجب اینها میشوی!
تا آنجا که من در این کشورها تجربه کرده ام، لذت بردن از زندگی کاملا برعکس ایران است.
اینجا خیلی عجیب نیست که کسی در زمستان شوفاژ منزلش را شبها هنگام خواب خاموش می کند، تا بتواند صرفه جویی بکند ومثلا با پولی که از این کارها جمع می شود در فصل تعطیلات به یک مسافرت دو هفته ای به یک کشور آفریقایی برود. ولی من حاضزم که اصلا به مسافرت نروم و به جای آن، زمستاد در خانه پولیور به تن نکنم!
در کل یک سری فرق های شاید به چشم کوچک ولی در عمل بزرگ در نوع زندگی کردن اینجا وجود دارد.
خوب این هم از قصه شب یلدای من و داستان انار خریدنم.
شب یلدای شما مبارک