سهراب مَنش

۱۳۸۲ آذر ۱, شنبه

تو اين چند وقتیکه وبلاگ می‌نويسم، متوجه شده‌ام که من نه نوشتنم به اخلاقم شبيه‌ است، نه اخلاقم شبیه به صورتم است، و نه صدایم به صورتم می‌آيد!
در اين مدت تقريبا بيست ماهه، چند نفر از روی نوشته های من قیافه ام را حدس زده بودند که کاملا اشتباه بود!
چند نفر وقتی قیافه ام( عکس یا webcam) را دیده بودند از اینکه با این طرز فکر این شکلی هستم تعجب کرده بودند!
بعضی ها هم که صدايم را شنیده‌اند گفته‌اند؛ صدايم به صورتم و نوشته‌هايم نمی‌خورد!
خودم اما فکر ميکنم اينها همه به هم شبيه هستند و تنها چیزی که با صورت، صدا، و نوشته ام مغایرت دارد، اخلاقم است!
این روضه خواندها مقدمه ای بود که بگویم، تصمیم داشتم چند تا از عکسهایی که مربوط به دوره شانزده یا هفده سالگی‌ام می‌باشد و در جبهه گرفته‌ام بودم را در ميان اين خاطرات بگذارم، ولی اسکنر با ویندوز XP کار نمی‌کند و کسی را هم سراغ ندارم که بخواهم به او بدهم تا برايم اسکن کند. از بين سيصد تا چهار صد قطعه عکسی که در دوران جنگ از خود گرفته‌ام، هفت قطعه‌اش را اينجا دارم و بقيه‌اش در ايران است. بامزه‌ترين اينها عکسی است که به هنگام شليک خمپاره در اولین باری که به منطقه رفتم و شانزده سال داشتم از من گرفته شده و از تلخترينها هم عکسی‌است که هنگام پائین آوردن جنازه دوستم که هنگام کار با گریدر( دستگاه راه سازی) مورد اصابت گلوله مستقیم تانک قرار گرفت و به غیر از پاهایش و یک دستش از مچ به پائین تکه تکه شده بود، از من گرفته شد، دومی را آن زمان با اصرار فرمانده گردانم به من دادند.
این بنده خدا خیلی اصرار داشت تا من این عکسها را داشته باشم و دوستانم را هیچوقت فراموش نکنم! من هم به نصیحتش گوش کردم و عکس خودش و جنازه اش قسمتی است از آلبوم عکسهای یادگاری من!
×××××××××××××××××××××××××
کاری که به من پیشنهاد شده بود و راجبش اینجا نیز نوشتم را رد کردم! قضیه سه هفته در راه بودن و یک تعطیلات آخر هفته در منزل بودن کاملا جدی بود و من هم فکر کردم که نمیتوان برای یک مدت طولانی آن را پشت سر هم انجام بدهم!

من نیز چو خورشید دلم زنده به عشق است، راه دل خود را نتوانم که نپویم.

نوشتن تاریخ یعنی شناختن خود و گشودن افقی برای آینده، از راه آگاهی از گذشته!

یا همه دردهای دنیا را برای من خلق کرده اند، یا مرا برای همه دردهای دنیا!

هوشمندی مرد را از روی جواب هايش می توان تشخيص داد و درايت او را از سئوالاتش می توان فهميد.

برای همه دنیا تو یک نفری، و برای یک نفر تمام دنیا

تو را نه براي هميشه با تو بودن نه براي يك عمر زير سقفي نفس كشيدن نه براي اين حرف مضحك كه: – سنگ صبور روزهای سخت زند‌گی‌ام باشی نه براي زيبايي ات نه براي هوس هايم نه حتا براي عشق – كه حرف بزرگي است – تو را مي خواهم فقط براي اين كه يك روز ديگر زندگي را دوست داشته باشم




تماس با نویسنده وبلاگ



PageRank







من میخوانم،شما چی؟



سایتهای مورد علاقه











my widget for counting
<>

[Powered by Blogger]