سهراب مَنش

۱۳۸۲ مهر ۱۶, چهارشنبه

نصف کسانی که به اين وبلاگ سر می‌زنند وبلاگنويس هستند!
نصف يعنی بطور ميانگين ۲۰ نفر!
ولی در نوشته قبلی فقط دو نفر از اين وبلاگنويسها نظر دادند! اسم اينکار خيلی بيخيال بودن نيست به نظر شما؟
درسته که مردم خسته هستند و حوصله ندارند، ولی اگر بی‌تفاوتی در اين حد باشد که حوصله چند کلام نوشتن نيز وجود نداشته باشد. آنموقع ديگر نبايد منتظر معجزه‌ای بود تا وضعيت فرق بکند.
در دنيايی که هيچکس به فکر کسی نيست و به قول معرف دنيای باقالی به چند من هست. نبايد منتظر معجزه بود!
امروز بهتون ميگويند که چی ميتوانيد بنويسيد و اگر کسی اعتراضی نکند، حتما بهتون خواهند گفت که به چی حق دارید فکر کنید و به چه چيزي نه! اگر چند نفر هم این وسط مثل من زِر زِر بکنند، مثل آب خوردن سرشان را زیر آب خواهند کرد!
×××××××××××××××××××××××××××××××××
می روی و مژگانت، خون خلق و می ریزند!

من نیز چو خورشید دلم زنده به عشق است، راه دل خود را نتوانم که نپویم.

نوشتن تاریخ یعنی شناختن خود و گشودن افقی برای آینده، از راه آگاهی از گذشته!

یا همه دردهای دنیا را برای من خلق کرده اند، یا مرا برای همه دردهای دنیا!

هوشمندی مرد را از روی جواب هايش می توان تشخيص داد و درايت او را از سئوالاتش می توان فهميد.

برای همه دنیا تو یک نفری، و برای یک نفر تمام دنیا

تو را نه براي هميشه با تو بودن نه براي يك عمر زير سقفي نفس كشيدن نه براي اين حرف مضحك كه: – سنگ صبور روزهای سخت زند‌گی‌ام باشی نه براي زيبايي ات نه براي هوس هايم نه حتا براي عشق – كه حرف بزرگي است – تو را مي خواهم فقط براي اين كه يك روز ديگر زندگي را دوست داشته باشم




تماس با نویسنده وبلاگ



PageRank







من میخوانم،شما چی؟



سایتهای مورد علاقه











my widget for counting
<>

[Powered by Blogger]