ساعت پنج بعدالظهر چهارشنبه
امروز برای دومین بار در یک ماه اخیر یک گدا تو هلند جلوی من سبز شد! یک نان ترکی(یک چیزی تو مایه نون بربری!) خریده بودم و به منزل باز میگشتم، که یک زن نسبتا جوان هلندی به همراه یک دختر حدودا هفت ساله جلوی من را گرفت، و بهم گفت؛ صبح رفته از حسابش پول بردارد و نان و شیر بخرد، ولی هیچی تو حسابش نبوده و برای همین به پول نیاز دارد، تا نان و شیر برای فرزندش بخرد، راستش یک کم جا خوردم، ولی سریع به خودم آمدم و بهش گفتم من پول ندارم، و نانی که خریده بودم را به دستش دادم و خداحافظی کردم! حدود یک ماه قبل هم یک پیرزن هلندی جلویم را در خیابان گرفت و حرفهایی مشابه همین حرفها زد. خدا آخر و عاقبت ما را به خیر کند.
اینجا به این دلیل که سیستم حکومتی سوشیال میباشد، گدایی ممنوع است و جرم به حساب می آید!
××××××××××××××××××××
در مورد عکس پائین هم جناب نکته گو جواب درست را در نظر خواهی نوشته است
××××××××××××××××××××
حلال
تصویری که در زیر میبینید، همان نقاشی است که دیروز گفته بودم.
بعضی از عکسها، نقاشیها،و یا کارهای دستی با اینکه خیلی ساده آفریده میشوند، برای من دلنشین هستند!
به قول آقا خرسه تو شهر قصه، چی؟
آب تنی کردن شیرین، چقذه شیرینه!
البته توی این نقاشی هم خواسته که حواس را پرت بکند و منظورش دیدن یک جانور باهوش در عکس میباشد!
ببینید آقایون! ببینید خانمها! اینها از شیر مادر هم حلالتره! به قول بهروز وثوقی توی فیلم سوته دلان؛ دکی اینو! تازه آهنم برکت خداست!( حالا این که هم آفریده خداست، و هم آفریده دست بشر!)