جمع آوری منزل به سبک من
چند روز قبل تصمیم گرفتم که کمی منزل را مرتب و جمع و جور بکنم، یک مقدار نو ذهنم آرشیتکتت بازی در آوردم و طراحی کردم و تصور کردم که وسایل منزل را چگونه بچینم تا کمی منزل خلوت تر به نظر بیاید! و شروع کردم به انجام عملی این کارها.
با کلی هن و هن و نفس بریدگی مبلها و میز و صندلی را اینطرف آنطرف میکردم و هیچکدام با سلیقه نداشته من جور در نمی آمد! به خودم گفتم یکی دوتا از اینها را دور بیندازم تا کمی فضا بیشتر بشود. تصمیم گرفتن همان و بیرون ریختن همه وسیله های چوبی منزل همان! اول دو تا از مبلها را بیرون گذاشتم، بعد به نظرم آمد که میز جلوی آنها به کاری نمیاید و بهتر است که آن را نیز بیرون بگذارم، میز را هم بیرون گذاشتم و چشمم به یک میز دیگر که تلفن و این خرت و پرتها رویش بود افتاد، به نظرم آمد که این میز دیگه با چیزی جور در نمیاد و آن میز را هم گذاشتم تو خیابان. یک مقدار به میز غذا خوری و صندلیهایش نگاه کردم و گفتم یکباره اینها را نیز دور بریزم که چیزی از قلم نیفتاده باشد! میز غذاخوری و صندلی هایش را هم گذاشتم در کنار خیابان! نوشته ام را خلاصه کنم؛ بعد از سه ساعت که شروع به جمع آوری کردم، هیچ وسیله چوبی دیگری در منزل من نمانده بود و همه چیز را به غیر از میزی که زیر کامپیوتر است و یک صندلی دور ریختم!
الان وقتی وارد خانه میشوم دیگر به نظرم فضا تنگ نیست و خانه دلبازتر است! دروغ چرا؟ یک کم زیادی دلباز شده! تقریبا هیچ وسیله دیگری در خانه باقی نمانده است. با این وضعیت خوب(!) اقتصادی، احتمالا نمیتوانم به زودی چیزی جایگزین اینها بکنم و خانه برای مدت طولانی دلباز خواهد ماند.