سهراب مَنش

۱۳۸۲ مرداد ۳۰, پنجشنبه

دیروز رفتم سفارت(کنسولگزی) ایران برای دادن وکالت. یک فرمی را باید پر میکردم و اسم و مشخصات خودم و همینطور کسی گه قرار هست وکیل من باشد را مینوشتم، تا اینجای کار مشکل نبود ولی زیر اسم و مات نوشته بود در رابطه با چی میخوای وکالت بدی؟ که من نوشتم فروختن منزل و زمین و یکی دو تا چیز دیگر. وقتی دادمدست یارو تا نگاه بکند و مهر و امضا بکند. گفت باید تمام مشخصاتخانه و زمین را اینجا بنویسی!؟ بهش گفتم؛ منظورتون آدرس هست؟ گفت؛ نه تمام مشخصات از نظر اندازه و خیارات! و غُبن خیارات! و چند تا کلمه دیگر که من اصلا نفهمیدم چی میگه! بهش گفتم من اصلا مشخصات ندارم! یک لبخند ژوکوند بر لب مبارک آقا آمد! گفت اگر ندانی که آنجا به مشکل میخورند. خلاصه صحبت اینکه رفت و یک فرم دیگر آورد که با پر کردن آن فرم یک نفر را وکیل تام الاختیار خودت میکنی و آن بنده خدا مجاز هست همه جا امضائ بکند و آخر فرم نوشته که وکیل حتی مجاز هست که تمامی ملک و املاک را به نام خودش بکند! حالا این فرم را پر کردم و امروز فرستادم، در نهایت این شد که باید ببرند محضر نشان بدهند تا ببینند که وکالت مشکلی نداشته باشد.

من نیز چو خورشید دلم زنده به عشق است، راه دل خود را نتوانم که نپویم.

نوشتن تاریخ یعنی شناختن خود و گشودن افقی برای آینده، از راه آگاهی از گذشته!

یا همه دردهای دنیا را برای من خلق کرده اند، یا مرا برای همه دردهای دنیا!

هوشمندی مرد را از روی جواب هايش می توان تشخيص داد و درايت او را از سئوالاتش می توان فهميد.

برای همه دنیا تو یک نفری، و برای یک نفر تمام دنیا

تو را نه براي هميشه با تو بودن نه براي يك عمر زير سقفي نفس كشيدن نه براي اين حرف مضحك كه: – سنگ صبور روزهای سخت زند‌گی‌ام باشی نه براي زيبايي ات نه براي هوس هايم نه حتا براي عشق – كه حرف بزرگي است – تو را مي خواهم فقط براي اين كه يك روز ديگر زندگي را دوست داشته باشم




تماس با نویسنده وبلاگ



PageRank







من میخوانم،شما چی؟



سایتهای مورد علاقه











my widget for counting
<>

[Powered by Blogger]