چه خبر؟!
بعضى از دوستانى كه هنوز هم نظر لطفى به اين وبلاگ دارند و گاه گدارى سرى به وبلاگ میزنند، در نظرخواهی وبلاگ نوشته یودند که سفرنامه ات به بلژیک کو؟! والله من باید خدمت این دوستان توضیح بدهم که بلژیک رفتن در اینجا حکایت همان شاه عبدالعظیم رفتن در تهران میباشد و اگر شاه عبدالعظيم رفتن سفرنامه دارد رفتن به بلژيك نيز بايد داشته باشد! کوتاه شده کلام اینکه از شهری که من در آن زندگی میکنم تا شهر Antwerpen در کشور بلژیک حدود 140 کیلومتر فاصله وجود دارد، و من معمولا بیشتر سفرهایم به آنجا برای انجام کار هست و نه تفریح و سرگرمی.
کشور هلند را اگر از نزدیک ببینید متوجه خواهید شد که میتوان به راحتی گفت چیزی در حد یک شهرک می باشد! و به نظر من بلژیک یکی از روستاهای توابع این شهرک است! من هنوز به تعطیلات تابستانی نرفته ام و اگر امکانش پیش بیاید قصد دارم در ماه آینده برای چند روزی به اسپانیا بروم. البته به شرطی که از گرمای هوا کاسته شده باشد و این گرمای خفه کننده که در اروپا وجود دارد فروکش کرده باشد. امسال اروپا به صورت وحشتناکی گرم شده، و تاکنون حدود چهل نفر در اروپا به خاطر گرمای زیاد فوت کرده اند. حتما آتشسوزیهای جنگلهای اروپا را نیز که به خاطر خشکی شدید به وجود آمده در تلویزیون دیده و یا خبرش را شنیده اید!
تنها خبری که میتوانم از بلژیک بدهم این هست که در این چند روزی که من در آنجا بودم، شنیدم که خاتمی(رئیس جمهور حکومت اسلامی) نیز قصد سفر به بلژیک را دارد. به محض شنیدن این خبر گوشی تلفن را برداشتم و به پادشاه بلژیک زنگ زدم. بهش گفتم: اگر این مردک آخوند پایش را در این مملکت بگذارد، من دیگر هرگز به این کشور نخواهم آمد! پادشاهه اولش زبونش بند آمد و بعد افتاد روی دست و پای من(از پشت تلفن!) و گفت: آقا سهراب همین الان زنگ میزنم و میگویم که سفرش را لغو کنند که همینطور هم شد:)
خلاصه که ما این هستیم!( دروغ که استخوان نداره! بگذار بگویم:)