سهراب مَنش

۱۳۸۲ تیر ۱۷, سه‌شنبه

لاله و لادن: فصل آخر
سه شنبه: ساعت یازده و نیم شب
امروز بعدالظهر ساعت دو به وقت اروپا خبر مرگ لاله و لادن را از رادیوی هلند شنیدم و مثل همه ایرانیها غمگین و تلخ شدم. از محل کار آمدم بیرون، ولی هیچ کاری نتوانستم بکنم تا سرم را به چیز دیگری گرم کنم. این دو قلوها از زمان کودکی در زندگی من بودند.(مثل باقی ایرانیها) اوائل به دنیا آمدن این دو، من کودک خردسال پنج ساله ای بودم و نمیتوانستم تشخیص بدهم مشکل این دو چه میباشد! بعدها فهمیدم و به یاد دارم که چند سالی موضوع این دو دختر در تلویزیون ایران پخش میشد تا اینکه به یکباره ناپدید شدند و گاه گاهی فقط خبر مختصری از آنها پخش میشد.
امروز صبح که داشتم نوشته قبلی را مینوشتم یک آشوب عجیبی در دلم بود و میتوانستم حدس بزنم که اتفاق ناگواری برای این دو دختر پیش خواهد آمد، اما مثل بقیه آدمها که به حرف دل خود گوش نمیکنند، خودم را راضی کردم که حداقل یکی از این دوتا زنده خواهد ماند که اینطور نشد. همان چیزی که دل حدس زده بود اتفاق افتاد! حالا هم دیگه فرق نمیکنه تقصیر چه کسی بود که اینطور شد. دکترهای کم تجربه! یا کم عدالتی خداوند و یا هر چیز دیگری! زندگی برای این دو به این شکل غیر ممکن شده بود، و باید از هم جدا می شدند. متاسفانه با همه علم و دانش و امکانات پیشرفته این زمانه زندگی برای این دو دختر ممکن نشد و قسمت بود که هر دو با هم از این کره خاکی بروند. روحشان در بهشت ابدی شاد.



عمل جراحی لاله و لادن
عمل حراحی لاله و لادن تقریبا دو روز هست که شروع شده. اینطور که از خبرها بر می آید انجام این عمل از چیزی که دکترهای متخصص پیش بینی کرده بودند سخت تر است!
امیدوارم که این عمل با موفقیت تمام بشود و این دوتا دختر زندگی شادی داشته باشند. والله من اصلا نمیتوانم تصور کنم که چطور باید دو نفر خودشون را در همه چیز هماهنگ کنند. از چیزهای خیلی روزمره زندگی مثل بیدار شدن و دستشویی رفتن تا قسمتهای دیگر زندگی! به نظرم تجسم این کار برای آدمهای معمولی غیر ممکن باشد. یا حداقل برای من غیر ممکن هست. ظاهرا در این شلوغی، دزدهای سر گردنه جمهوری اسلامی نیز خواسته اند طبق معمول یکجوری از این نمد(هم!)، کلاهی برای خودش بدوزند که با مخالفت خانواده دو قلوها مواجه شده اند.موضوع مربوط است به اعلام تلویزیون لاریجانی و اینکه از مردم خواسته بود هرکسی میخواهد به این دوخواهر کمک کند، پولش را به کمیته امداد بدهد. خانواده این دو خواهر هم اطلاعیه داده اند و گفته اند که لاله و لادن خودشان حساب بانکی دارند و به کمبته امداد مربوط نیست! هر چند که من فکر میکنم به پدر مادر این دو دختر که از زمان زایمان تا کنون یک لقمه نون تو دهن این بچه ها نگذاشته اند نیز مربوط نیست!
داستانهای عاشقانه کهن: ویس و رامین
قسمت نهم و قسمت دهم.

من نیز چو خورشید دلم زنده به عشق است، راه دل خود را نتوانم که نپویم.

نوشتن تاریخ یعنی شناختن خود و گشودن افقی برای آینده، از راه آگاهی از گذشته!

یا همه دردهای دنیا را برای من خلق کرده اند، یا مرا برای همه دردهای دنیا!

هوشمندی مرد را از روی جواب هايش می توان تشخيص داد و درايت او را از سئوالاتش می توان فهميد.

برای همه دنیا تو یک نفری، و برای یک نفر تمام دنیا

تو را نه براي هميشه با تو بودن نه براي يك عمر زير سقفي نفس كشيدن نه براي اين حرف مضحك كه: – سنگ صبور روزهای سخت زند‌گی‌ام باشی نه براي زيبايي ات نه براي هوس هايم نه حتا براي عشق – كه حرف بزرگي است – تو را مي خواهم فقط براي اين كه يك روز ديگر زندگي را دوست داشته باشم




تماس با نویسنده وبلاگ



PageRank







من میخوانم،شما چی؟



سایتهای مورد علاقه











my widget for counting
<>

[Powered by Blogger]