سهراب مَنش

۱۳۸۲ خرداد ۳۰, جمعه

امروز یکی از ایرانیهایی که در این شهر زندگی میکند برای خداحافظی آمده بود.نزدیک هشت سال است که در هلند زندگی میکند و درخواست پناهندگی کرده که تاکنون جوابی بهش داده نشده.این آقا که برای خداحافظی آمده بود از اهالی شهر اصفهان هست و با همسر و یک فرزندش اینجا زندگی میکند.امروز وقتی دیدمش صورت و گردنش پر بود از زخم و کبودی!بهش گفتم طوری شده؟ جواب داد چند وقت پیش با یک افغانی دعواش شده! میدانستم دروغ میگوید، ولی به روش نیاوردم و خداحافظی کردیم و رفت! من از چند وقت پیش خبر دارم که همسر این آقا ایشان را کتک میزنه!این آقا جثه ریزی داره و بلاتکلیف بودن در این چند سال کمی روی مغزش تاثیر گذاشته و در مجموع یک کم مغزش سه کار میکنه! باید صبر و تحملت زیاد باشه که بتوانی باهاش روزگار را بگذارنی! اما اینطور که معلوم هست همسر این آقا زیاد صبر و تحمل ندارد و هر بار که از دست شوهرش عصبانی میشود با چنگ و مشت و لقد به جان شوهر گرامیشون می افته و این بنده خدا را کبود میکند.از طرفى همسر اين آقا از آن دسته خانمهايى هست كه اصلا از طلاق خوشش نمياد و معتقدند وقتى دخترى ازدواج كرد، باید تا آخر عمر در کنار شوهرش بماند.اینکه این خانم اینطور فکر میکنند بسیار خوب هست، ولی حکایت این خانم مثل این هست که کسی فرزند ناقص العقلی داشته باشد و تصمیم بگیرد که خودش از او نگهداری بکند، ولی هر بار که این فرزند ناقص العقل بصورت سهوی اشتباهی میکند زیر مشت و لقد قرار میگیرد. هر بار این بنده خدا را میبینم یاد کارهایی که مردان در ایران میکنند می‌افتم و ياد حرفهای مردم در مورد صبور بودن زنان ايرانى و نجابتشون و غیره مى‌افتم! هميشه به خودم ميگم كه تنها دليلى كه باعث ميشه زنها در ايران كمى مدارا كنند اين هست كه قانون از مردان حمايت ميكند وگرنه زنان ايران هم مثل همه زنهاى ديگر دنيا هستند و هيچ حُسن اخلاقى بخصوصى ندارند! براى همين هم هست كه فكر مى‌كنم ازدواج كردن با يك دختر ايرانى اصلا به صلاح نيست و تنهايى زندگى كردن در خارج در بسيارى موارد بهتر از متاهل بودن و همسر داشتن است.

من نیز چو خورشید دلم زنده به عشق است، راه دل خود را نتوانم که نپویم.

نوشتن تاریخ یعنی شناختن خود و گشودن افقی برای آینده، از راه آگاهی از گذشته!

یا همه دردهای دنیا را برای من خلق کرده اند، یا مرا برای همه دردهای دنیا!

هوشمندی مرد را از روی جواب هايش می توان تشخيص داد و درايت او را از سئوالاتش می توان فهميد.

برای همه دنیا تو یک نفری، و برای یک نفر تمام دنیا

تو را نه براي هميشه با تو بودن نه براي يك عمر زير سقفي نفس كشيدن نه براي اين حرف مضحك كه: – سنگ صبور روزهای سخت زند‌گی‌ام باشی نه براي زيبايي ات نه براي هوس هايم نه حتا براي عشق – كه حرف بزرگي است – تو را مي خواهم فقط براي اين كه يك روز ديگر زندگي را دوست داشته باشم




تماس با نویسنده وبلاگ



PageRank







من میخوانم،شما چی؟



سایتهای مورد علاقه











my widget for counting
<>

[Powered by Blogger]