سهراب مَنش

۱۳۸۲ خرداد ۲۶, دوشنبه

امروز غروب که برمیگشتم به طرف منزل، هوس خریدن کبریت کردم! رفتم تو یک مغازه به فروشنده گفتم: من یک بسته کبریت میخوام.فروشنده گفت: بلند؟ متوسط ؟ یا کوتاه؟ فکر کردم کلمه هلندی کبریت را بد گفتم و متوجه نشده.دوباره گفتم: من یک بسته کبریت میخوام! خانم فروشنده دو باره گفت: بلند؟ متوسط؟ کوتاه؟ فکر کردم گذاشتتم سر کار! گفتم مگه بلند و کوتاه داره؟ گفت: بله! یک مقدار نگاهش کردم و دیدم که قضیه جدی هست.به خانمه گفتم از آن مدلش که میشه باهاش سیگار روشن کنی و بعضی وقتها گاز را به من بده.رفت یک بسته کبریت آورد گفت: چهل و سه سنت. پولش را دام و آمدم بیرون. هنوز هم دارم فکر میکنم اینکه من گرفتم معمولی یا کوتاهش هست.با آن دو مدل دیگه چکار میشه کرد که با این نمیشه؟

من نیز چو خورشید دلم زنده به عشق است، راه دل خود را نتوانم که نپویم.

نوشتن تاریخ یعنی شناختن خود و گشودن افقی برای آینده، از راه آگاهی از گذشته!

یا همه دردهای دنیا را برای من خلق کرده اند، یا مرا برای همه دردهای دنیا!

هوشمندی مرد را از روی جواب هايش می توان تشخيص داد و درايت او را از سئوالاتش می توان فهميد.

برای همه دنیا تو یک نفری، و برای یک نفر تمام دنیا

تو را نه براي هميشه با تو بودن نه براي يك عمر زير سقفي نفس كشيدن نه براي اين حرف مضحك كه: – سنگ صبور روزهای سخت زند‌گی‌ام باشی نه براي زيبايي ات نه براي هوس هايم نه حتا براي عشق – كه حرف بزرگي است – تو را مي خواهم فقط براي اين كه يك روز ديگر زندگي را دوست داشته باشم




تماس با نویسنده وبلاگ



PageRank







من میخوانم،شما چی؟



سایتهای مورد علاقه











my widget for counting
<>

[Powered by Blogger]