سهراب مَنش

۱۳۸۲ خرداد ۲۵, یکشنبه

سلام


راستش من از چند روز قبل يك متنى را تهيه كرده بودم كه امشب،یعنی یک شنبه شب آن را در وبلاگ بگذارم و از شما دوستان گرامی خداحافظی بکنم.چیزی که نوشته بودم را در این چند روز برخلاف تمام نوشته‌هاى اين وبلاگ چندين بار اديت كرده بودم كه دليل رفتن و خداحافظى‌ام را بطور كامل توضيح داده باشم.منتها با اين ناآراميهايى كه در اين چند روز اخير در ايران پيش آمده تصميم گرفتم فعلا به نوشتن اين وبلاگ ادامه بدهم تا ببينيم خداوند و مردم ايران در مورد ايران چه تصميمى خواهند گرفت؟ من از اينطرف دنيا هيچ كارى از دستم ساخته نيست كه در حمايت از آن شير دلان در ايران انجام بدهم، به غیر از اینکه چند کلامی در همراهی و تائید این عزیزان بنویسم و به اینصورت حداقل با آنها همدلی کرده باشم، و به اینصورت سر تعظیم در برابر شجاعت و اراده آنها فرود بیاورم.خداوند پشت و پناهشان و آزادی ثمره زخمتشان.

من نیز چو خورشید دلم زنده به عشق است، راه دل خود را نتوانم که نپویم.

نوشتن تاریخ یعنی شناختن خود و گشودن افقی برای آینده، از راه آگاهی از گذشته!

یا همه دردهای دنیا را برای من خلق کرده اند، یا مرا برای همه دردهای دنیا!

هوشمندی مرد را از روی جواب هايش می توان تشخيص داد و درايت او را از سئوالاتش می توان فهميد.

برای همه دنیا تو یک نفری، و برای یک نفر تمام دنیا

تو را نه براي هميشه با تو بودن نه براي يك عمر زير سقفي نفس كشيدن نه براي اين حرف مضحك كه: – سنگ صبور روزهای سخت زند‌گی‌ام باشی نه براي زيبايي ات نه براي هوس هايم نه حتا براي عشق – كه حرف بزرگي است – تو را مي خواهم فقط براي اين كه يك روز ديگر زندگي را دوست داشته باشم




تماس با نویسنده وبلاگ



PageRank







من میخوانم،شما چی؟



سایتهای مورد علاقه











my widget for counting
<>

[Powered by Blogger]