سهراب مَنش

۱۳۸۲ اردیبهشت ۱۱, پنجشنبه

محل کار من در این کشور یک شرکت خصوصی است مثل خیلی از شرکتهای خصوصی با اداره جات دولتی نیز قرارداد دارد و برای آنها نیز خدماتی انجام میدهد!(خب به ما چه؟!)
از خیلی وقت پیش اینها با شهرداری شهر که در همه کشورهای اروپایی یکی از پولدارترین مکانهای دولتی است، قراردادی دارند و کارهایی برای آنها انجام میدهند،اینجا هم مثل خیلی از کشورهای دنیا سیستم کاری اش پر است از دزدیهای با کلاس و بدون حساب و کتاب! دزدیهایی که زیر چتر بعضی از کله گنده های یک شرکت و طرف مقابل انجام میشود و هیچوقت نمیشود آنرا به اثبات رساند،زیرا مدرکی وجود ندارد و در ضمن به قول قدیمی ها یک دست صدا ندارد.
هدف از این نوشتن این زمینه ها این است که بگویم،از همان اوایل کار میشد به راحتی دید که در میان این قرارداد دزدی های نسبتا بزرگی از دولت انجام میشود و پولهای نسبتا چربی در این وسط دزدیده میشود!(منظورم از نسبتا چرب این است که مبلغ ها در هر بار دزدی چند هزار یورویی است و نه چند صد هزار یورویی!)
فهمیدن این موضوع برای هرکسی که آنجا کار میکرد بسیار ساده بود و هست،و طبق معمول کسی اعتراضی نداشت! اما در این چند هفته اخیر یک قسمت از این دزدیها مربوط شده با بخشی از شرکت که من در آنجا کار میکنم! و رئیس بخش و طبعا رئیس شرکت توقع دارند که بنده بدون زدن حرفی کاری را که میخواهند را انجام بدهم،و با یک لبخند احمقانه موضوع را ندید بگیرم!و این دقیقا کاری است که من نمیتوانم ندید بگیرم و انجام بدهم،چند روز قبل به اطاق رئیس بخش احضار شدم،و به خاطر همین موضوع و به اسم کم کاری! اخطار گرفته ام! و غیر مستقیم تهدید شدم که در صورت عدم همکاری اخراج میشوم! در جواب رئیسم گفتم: من اگر قرار بود سرم را مثل بُز پائین بیندازم و هر اتفاقی که در اطرافم می افتد را ندیده بگیرم،یقینا در مملکت خودم زندگی بسیار بهتری داشتم و از اطلاق رئیس خارج شدم.
به علت طولانی بودن موضوع بقیه اش را فردا مینویسم.

من نیز چو خورشید دلم زنده به عشق است، راه دل خود را نتوانم که نپویم.

نوشتن تاریخ یعنی شناختن خود و گشودن افقی برای آینده، از راه آگاهی از گذشته!

یا همه دردهای دنیا را برای من خلق کرده اند، یا مرا برای همه دردهای دنیا!

هوشمندی مرد را از روی جواب هايش می توان تشخيص داد و درايت او را از سئوالاتش می توان فهميد.

برای همه دنیا تو یک نفری، و برای یک نفر تمام دنیا

تو را نه براي هميشه با تو بودن نه براي يك عمر زير سقفي نفس كشيدن نه براي اين حرف مضحك كه: – سنگ صبور روزهای سخت زند‌گی‌ام باشی نه براي زيبايي ات نه براي هوس هايم نه حتا براي عشق – كه حرف بزرگي است – تو را مي خواهم فقط براي اين كه يك روز ديگر زندگي را دوست داشته باشم




تماس با نویسنده وبلاگ



PageRank







من میخوانم،شما چی؟



سایتهای مورد علاقه











my widget for counting
<>

[Powered by Blogger]