سهراب مَنش

۱۳۸۲ اردیبهشت ۳, چهارشنبه

معجزه در قرن بيست و يک
به نظر من معجزه فقط اين نيست که پيامبری عصايش را به زمين بزند و عصا تبديل به مار شود، و يا آن ديگری از درون آتش رد شود بدون اينکه آسيبی ببيند و يا کسی بتواند مُرده‌ای را زنده نماید.
خیلی از اتفاقات دیگر در این دنیا معجزه است و باید آن را باور کرد! آخرین معجزه در قرن بیست و یکم به نظر من در همین چند هفته اخیر اتفاق افتاد! و آن این بود که رژیم مخوف صدام که ۳۰ سال مردم عراق را در زندان بزرگی به نام عراق زندانی کرده بود، توسط نیروهای متحدین با این سرعت و با این تلفات بسیار بسیار کم به زیر کشیده شد و از صحنه روزگار محو شد.
35 سال مردم شیعه عراق این حق را نداشتند که پیاده و سواره و به صورت گسترده مراسم دینی خود را برگزار نمایند،و امروز بعد از گذشت این مدت طولانی آزادانه به مراسم سوگواری می‌روند و هر چه دلشان می‌خواهد برای امام حسین انجام می‌دهند.
جلو هتل فلسطین در قلب بغداد جمع می‌شوند و شعار می‌دهند که چه کسی را می‌خواهند و چه کسی را برای حکومت نمی‌خواهند، و شب با خیال راحت سر بر زمین می‌گذارند و می‌دانند که هیچ مامور امنیتی نصفه شب به خانه‌شان نخواهد ریخت و به خاطر آزادی بیان محاکمه و دستگیر و شکنجه نمی‌شوند.
بعضی از فرصت طلبان عراقی خواستار جمهوری اسلامی در کشور عراق شده‌اند، و این چیزی نیست که در عراق با وجود سه قوم متفاوت ممکن باشد! و حتما در دوره‌ای کوتاه و بعد از اینکه در تلویزیون خود ببینند که چه بر سر مردم ایران و چه بر سر دین اسلام بعد از استقرار جمهوری‌ اسلامی آمد!همین گروه معدود که به وضوح سرشان در آخور جمهوری اسلامی است نیز از تشکیل حکومت اسلامی منصرف خواهند شد.
امروز در اخبار بود که: باقر حکیم در هنگام خداحافظی با بعضی از سفیران خارجی در ایران،گفته است: ما به طور مستقیم خواهان یک جمهوری اسلامی برای عراق نیستیم!!(خوش به حال جمهوری اسلامی که 23 سال پول ریخت تو شکم این آدم و ده ها هزار نفر امثال این آدم به امید اینکه در آینده عراق نقشی داشته باشد!!)
باز هم تاکید می‌کنم که برچیده شدن حکومت صدام فقط و فقط معجزه بود، مخصوصا برای مردم عراق.
حالا با رفتن صدام و آزاد شدن عراق شاید سال دیگر تابستان بتوانم به قولی که به دوستان کشته شده‌ام در جنگ دادم عمل کنم و به زیارت کربلا بروم! من و چندین نفر از بچه‌ها تو منطقه عهد کردیم که هر کسی زنده ماند، بعد از سقوط رژیم عراق به کربلا برویم و هر کدام از ما به یاد کسانی که با ما هم عهد شدند و نتوانستند به این روز برسند باشیم.

من نیز چو خورشید دلم زنده به عشق است، راه دل خود را نتوانم که نپویم.

نوشتن تاریخ یعنی شناختن خود و گشودن افقی برای آینده، از راه آگاهی از گذشته!

یا همه دردهای دنیا را برای من خلق کرده اند، یا مرا برای همه دردهای دنیا!

هوشمندی مرد را از روی جواب هايش می توان تشخيص داد و درايت او را از سئوالاتش می توان فهميد.

برای همه دنیا تو یک نفری، و برای یک نفر تمام دنیا

تو را نه براي هميشه با تو بودن نه براي يك عمر زير سقفي نفس كشيدن نه براي اين حرف مضحك كه: – سنگ صبور روزهای سخت زند‌گی‌ام باشی نه براي زيبايي ات نه براي هوس هايم نه حتا براي عشق – كه حرف بزرگي است – تو را مي خواهم فقط براي اين كه يك روز ديگر زندگي را دوست داشته باشم




تماس با نویسنده وبلاگ



PageRank







من میخوانم،شما چی؟



سایتهای مورد علاقه











my widget for counting
<>

[Powered by Blogger]