ولی هفت خشت بايد ورق خوبی باشه! حالا که اين آقای هفت خشت خودش را تسليم کرده،بايد دست و پاش رو با طناب ببندند و بگذارند به جای یکی از مجسمه های صدام و روزی یک قاشق "مرگ موش" به خوردش بدهند!
اين آدم (و همسر آلمانيش) يکی از کسانی هست که زمان بمباران شيميايی ايران توسط عراق در کشورهای آلمان و فرانسه جولان میداد و با کارخانههای بزرگ قرار داد میبست! به هرحال در تسليحات شيميايی عراق از اين آدم مهمتر هم وجود داشت.
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
يک توضيح ديگر اينکه تلويزيون هلند و آلمان از ديروز دارند کشتههای درگيری بين کردهای عراق و سازمان مجاهدين خلق را نشان میدهد و به اسم "طرفداران ايرانی صدام حسين" از آنها نام میبرد!
خاک بر سر سازمانی که اسمش در لیست طرفداران صدام حسین باشد.و بیچاره مادرانی که در ایران بیخبر از فرزند مبارزشون(!) نشستند، در حالی که جنازه این ایرانیها را هم کسی نیست که از وسط جاده جمع بکند.
تو گزارش تصویری که نشان داد، گزارشگر میگفت که این واحدها(مجاهدین) با سلاحهای سبک کلاشینکف و تیربار به کمین کردهای عراقی افتادهاند و کشته شده اند.
ببینید اینها چقدر بیخبر نگه داشته شدهاند که از سر ناچاری و به احتمال بسیار زیاد از روی نادانی به طرف بغداد حرکت کرده بودند! لابد تصمیم گرفته بودند که بغداد را هم مثل عملیات مرصاد در عرض ۲۴ ساعت فتح کنند و از دست آمریکایها در بیاورند!
اگر بخواهید دلیل دشمنی کردها با این سازمان را هم بدانید، باید سرکوب کردها در سال 1991 را به یاد بیاورید و اینکه صدام حسین برای سرکوب کردن کردها از نیروهای سازمان مجاهدین استفاده کرد(باز هم خاک بر سرشان!)
امیدوارم یکی پیدا بشود و یک قبر برای اینها که وسط جاده افتاده بودند بِکَند!