سهراب مَنش

۱۳۸۲ فروردین ۱۱, دوشنبه

خائن‌ها
ديروز وقتی مصاحبه مرضيه با راديو پژواک را گوش می‌کردم دوباره احساس تنفر نسبت به سازمان مجاهدين و آفتابه پر کن‌های صدام تمام وجودم را گرفت.
اینکه من از این سازمان متنفرم میتواند عقیده شخصی باشد و کسی دیگر بگوید که اینها(مجاهدین نا اهل!) خوب هستند.
اینکه توانستند مخ این زن را اینطور بزنند که حاضر نیست تو این وضعیت جنگی عراق را ترک کند مهم نیست.وقتی ازشون دوباره بدم آمد که مصاحبه‌گر می‌پرسد: بهتر شده‌اید؟ دو روز قبل که قرار بود بیایئید برای مصاحبه آنها گفتند که شما کمی کسالت دارید و برای همین نمیتوانید مصاحبه کنید!
مرضیه هم که در ابنباره اصلا چیزی نمیدونست گفت: من تا همین چند ساعت قبل اصلا اطلاع نداشتم که باید با شما صحبت کنم! و من اصلا مریض نبوده‌ام!!
مصاحبه کننده فهمید که بهتر است بیشتر این منافق‌ها را ضایع نکند و ادامه صحبت را پی‌گرفت!
حرف من این است: این دیوسها وقتی به یک نفر مثل مرضیه که به قول خودشان برایش بسیار بسیار احترام قائل هستند و به غیر از آن پوفیوزها هنوز خاطر مرضیه برای خیلی از آهنگهاش عزیز است!وقتی به این زن اینطوری دروغ میگویند و مغزش را ایزوله نگه می‌دارند تا از هیچ چیز باخبر نشود با اعضای عادی خود چه می‌کنند؟!
شما هم اگر دوست داشتید گوش کنيد.

من نیز چو خورشید دلم زنده به عشق است، راه دل خود را نتوانم که نپویم.

نوشتن تاریخ یعنی شناختن خود و گشودن افقی برای آینده، از راه آگاهی از گذشته!

یا همه دردهای دنیا را برای من خلق کرده اند، یا مرا برای همه دردهای دنیا!

هوشمندی مرد را از روی جواب هايش می توان تشخيص داد و درايت او را از سئوالاتش می توان فهميد.

برای همه دنیا تو یک نفری، و برای یک نفر تمام دنیا

تو را نه براي هميشه با تو بودن نه براي يك عمر زير سقفي نفس كشيدن نه براي اين حرف مضحك كه: – سنگ صبور روزهای سخت زند‌گی‌ام باشی نه براي زيبايي ات نه براي هوس هايم نه حتا براي عشق – كه حرف بزرگي است – تو را مي خواهم فقط براي اين كه يك روز ديگر زندگي را دوست داشته باشم




تماس با نویسنده وبلاگ



PageRank







من میخوانم،شما چی؟



سایتهای مورد علاقه











my widget for counting
<>

[Powered by Blogger]