اگر تهران بودم
اگر تهران بودم فردا که پنج شنبه آخر سال است با گلاب و نقل به زیارت قبور دوستانم که در جنگ کشته شدهاند میرفتم.قبور پاکشان را با گلاب میشستم و بر رویشان نقل میپاشیدم.این ساعتها ساعت شادی من و دوستان من است.برای من و امثال من این روزها و شبها کم از شب زفاف نیست.شادی نابود شدن صدام حسین و طرفدارانش را جشن میگرفتیم.و ساعتها از خاطرات خوشی که با آنان دارم صحبت میکردم.از آرزوهامان صحبت میکردم و از اینکه چطور سردمداران رژیم جمهوری اسلامی به ما و مردم ایران خیانت کردند.از اینکه کار نیمه تمام ما را امروز دیگران به پایان خواهند رساند!
به آنها میگفتم که اکنون دیگر آسوده و آرام بخوابید که با رفتن صدام، حداقل این قسمت نیمه تمام زندگی ما نیز به پایان میرسد.و میتوان بهتر به آینده فکر کرد.
عزیزانی که در بین ما نیستید، دوستتان دارم و به یادتان هستم.