يک چيزی ميخوام بنويسم که شاید خنده دار به نظر بیاد! خندهدار از اين نظر که کاملا تخيلی هست.و در حقيقت ميخوام از خوابی بگويم که سالهاست میبينم!
اما اصل موضوع: من چندين سال است که معشوقهای دارم! و سالهاست که با او بعضی از ساعتهايم را ميگذرنم! البته منظورم از معشوقه داشتن اين است که من سالهاست خوابی را میبينم و سالهاست که در خواب با دختری صحبت ميکنم.
اگر اشتباه نکنم اين خواب از حدود ۱۴ سالگی با من همراه شد و تا الان با من همراه است.
آخرينباری که اين معشوقه را ديدم حدود چهار شب قبل بود!
چرا ميگويم معشوقه؟
زيرا در خواب نسبت به او احساس علاقه زيادی دارم و در خواب هم ميتوانم بفهمم که اين يار هم مرا دوست دارد ولی طبق معمول همه ايرانيها اين عشق را از همديگر پنهان ميکنيم!
تقريبا همان اوايل آشنايی(در خواب) اين رفيق ناز من بنا به دلايلی نابينا شد و سالهاست که نابينا است و هميشه با يک عينک دودی در برابر من ظاهر ميشود!
همانطور که گفتم سالهاست که در خواب با هم همراه هستيم و بسيار با هم صحبت ميکنيم.يکی از عجايب اين خواب برای من اين است که شايد تا ۲ روز بعد از ديدن خواب.همه خواب به صورت کاملا واضح در ذهنم ميماند.بارها خواستهام که بنشينم و کليه حرفهايم را با او بنويسم.ولي هربار پشيمان ميشوم.
يک قسمت جالب ديگر نيز اين است که اين دوست من کمی مذهبی ميباشد! و کم و بيش از اين نظر با هم مشکل داريم! هرچند که زياد راجب اين موضوع صحبت نميکنيم.
آخرین بار که او را دیدم بهم گفت که قصد دارد با یک جوان تقریبا مومن ازدواج کند!!
..بقیهاش را بعدا مینویسم...
عکس در اندازه معمولی
توضیح: این نقاشی مینیاتور در سایز بزرگ هست.و چون خیلی زیبا است به نظر من حیف هست که در اندازه واقعی آنرا نبینید.
.