font>
مادر
تنهاتری از شعر من مادر،
افسرده و آزردهتن مادر.
بيمار فرزندي که آنجا نيست،
دلخوش به بوي پيرهن مادر.
فردا که میآيم به سويت باز،
با سينهای سرشار از آواز.
بر ابر میآيم سبک چون نور،
لبريز از آزادی و پرواز.
اشک نگاهت پاک خواهم کرد،
جای تو بر افلاک خواهم کرد.
آنرا که چشمانت پر از خون کرد،
در پيش پايت خاک خواهم کرد.
مادر،مادر هوای ديدنت دارم،
از دست و پا بوسيدنت دارم.
در کوچه باغ کودکيهايم،
چون برگ گل بوئيدنت دارم.
در را به رويم باز کن مادر،
خورشيد را آغاز کن مادر.
تا سر نهم بار دگر بر پایت،
لالائيت را ساز کن مادر.
شعر از: علیرضا نوری زاده