سهراب مَنش

۱۳۸۱ دی ۲۹, یکشنبه

بی هويت!
اين عکس از سايت ياهو هست.
چرا اسمش را گذاشتم بی‌هويت؟!
چون کسی که تو عکس هست نه لباسی از خودش به تن داره.نه چيزي که داره ميخواند و ياد ميگريد از مملکت خودش است و نه ميتواند روزی دردی از مملکت و مردم آن مملکت بردارد! و يک چيز ديگر هم که اضافه دارد.پرچمی هست که بر دوشش گذاشته! نه نشانی دارد و نه سراغی.!
همه اينها رو که با هم جمع بکنی: يک کلمه ازش درمياد و آنهم بی‌هويت است!

بی هویت

من نیز چو خورشید دلم زنده به عشق است، راه دل خود را نتوانم که نپویم.

نوشتن تاریخ یعنی شناختن خود و گشودن افقی برای آینده، از راه آگاهی از گذشته!

یا همه دردهای دنیا را برای من خلق کرده اند، یا مرا برای همه دردهای دنیا!

هوشمندی مرد را از روی جواب هايش می توان تشخيص داد و درايت او را از سئوالاتش می توان فهميد.

برای همه دنیا تو یک نفری، و برای یک نفر تمام دنیا

تو را نه براي هميشه با تو بودن نه براي يك عمر زير سقفي نفس كشيدن نه براي اين حرف مضحك كه: – سنگ صبور روزهای سخت زند‌گی‌ام باشی نه براي زيبايي ات نه براي هوس هايم نه حتا براي عشق – كه حرف بزرگي است – تو را مي خواهم فقط براي اين كه يك روز ديگر زندگي را دوست داشته باشم




تماس با نویسنده وبلاگ



PageRank







من میخوانم،شما چی؟



سایتهای مورد علاقه











my widget for counting
<>

[Powered by Blogger]