سهراب مَنش

۱۳۸۱ آذر ۲۴, یکشنبه

سلام
من تا حالا چندين بار پوستر فیلم‌های زمان شاه را تو سایتهای مختلف دیدم.
چیزی که تو این پوستر توجه من را جلب کرد، جمله‌ای است که پائین پوستر نوشته شده:«فیلمی که شما را عمیقا به فکر فرو ميبرد».
وقتی این را میخواندم پیش خودم گفتم: خوش به حال مردمی که انقدر بی فکر و خیال بوده اند. و با دیدن این فیلم عمیقا! به فکر فرو میرفتند!
خیلی از مواقع فکر میکنم تنها دلیل انقلاب ایران سوژه نداشتن مردم برای فکر وخیال بوده! و هیچ ربطی به مذهب و آزادی و این حرفها که میگویند نداشته.
مردم دنبال فکر و خیال و هیجان می‌گشتند که آخوندها بهشون دادند.
به هرحال آن مردم واقعا دوران خوشی را گذارنده‌اند.
و بیچاره ما که نه فهمیدم بچگی چی هست و نه فهمیدیم که نوجوانی و جوانی یعنی چه؟



توضیح: منظور من این نیست که این فیلم محتوایی ندارد.ولی هر کسی که فیلم را دیده باشد.میدانید که زیاد آدم را عمیق! نمیکند.ولی به هرحال دیدن بیشتر فیلمهای که بهروز وثوقی بازیگر اصلی آن است و مسعود کیمیایی کارگردان آن.همیشه همراه با لذت است.

من نیز چو خورشید دلم زنده به عشق است، راه دل خود را نتوانم که نپویم.

نوشتن تاریخ یعنی شناختن خود و گشودن افقی برای آینده، از راه آگاهی از گذشته!

یا همه دردهای دنیا را برای من خلق کرده اند، یا مرا برای همه دردهای دنیا!

هوشمندی مرد را از روی جواب هايش می توان تشخيص داد و درايت او را از سئوالاتش می توان فهميد.

برای همه دنیا تو یک نفری، و برای یک نفر تمام دنیا

تو را نه براي هميشه با تو بودن نه براي يك عمر زير سقفي نفس كشيدن نه براي اين حرف مضحك كه: – سنگ صبور روزهای سخت زند‌گی‌ام باشی نه براي زيبايي ات نه براي هوس هايم نه حتا براي عشق – كه حرف بزرگي است – تو را مي خواهم فقط براي اين كه يك روز ديگر زندگي را دوست داشته باشم




تماس با نویسنده وبلاگ



PageRank







من میخوانم،شما چی؟



سایتهای مورد علاقه











my widget for counting
<>

[Powered by Blogger]