سهراب مَنش

۱۳۸۱ آبان ۸, چهارشنبه

کلاغ رفت و تمام شد
من موضوع این دوست ندیده وبلاگنویس را که به زندگی خود پایان داد با چند خطی به پایان میبرم.
من نمیدانم که کسرا چه مشکلی داشت که این راه را انتخاب کرد! ولی میدانم که انجام این عمل از طرف هر کسی، کاری نیست که مشکلی را حل بکند،
این مرحوم برای خودش انتخاب کرد که چطور ادامه بدهد ، ولی میدانم که دقیقه ای به قلب شکسته مادرش، و کمر خم شده پدرش، و داغی که بر دل خواهر و برادرش گذاشت، فکر نکرد.وگرنه ممکن نبود که دست به اینکار بزند.
آدمیزاد فقط متعلق به خود نیست که بخواهد اینگونه زندگیش را پایان بدهد،
عزیزانی که دارید این چند خط این حقیر را میخوانید هیچ کدام از ما فقط متعلق به خودمان نیستیم، زندگی برای همه آدمها پر از سختی و ناملایمات و ناسازگاری است.
همه انسانها مشکل دارند، و غم دارند و دلتنگی و گاهی ناامید شدن از ادامه زندگی،
ولی دنیا همیشه بر روی یک پاشنه نمیچرخد و هیچکدام از ما از آینده مان باخبر نیستیم،
شاید که آینده برایمان چیزی آورد که در این لحظه تصورش را هم نمیتوانیم بکنیم.
من با این یک جمله این دوست ندیده را به فراموشی میسپارم،
خدایا به خانواده داغدارش صبر بده، و ما را در هنگام گرفتن چنین تصمیماتی تنها نگذار، که یاد تو و بزرگترین خلقت تو که همانا عشق است، هر انسانی را از اینکار باز خواهد داشت.آمین

من نیز چو خورشید دلم زنده به عشق است، راه دل خود را نتوانم که نپویم.

نوشتن تاریخ یعنی شناختن خود و گشودن افقی برای آینده، از راه آگاهی از گذشته!

یا همه دردهای دنیا را برای من خلق کرده اند، یا مرا برای همه دردهای دنیا!

هوشمندی مرد را از روی جواب هايش می توان تشخيص داد و درايت او را از سئوالاتش می توان فهميد.

برای همه دنیا تو یک نفری، و برای یک نفر تمام دنیا

تو را نه براي هميشه با تو بودن نه براي يك عمر زير سقفي نفس كشيدن نه براي اين حرف مضحك كه: – سنگ صبور روزهای سخت زند‌گی‌ام باشی نه براي زيبايي ات نه براي هوس هايم نه حتا براي عشق – كه حرف بزرگي است – تو را مي خواهم فقط براي اين كه يك روز ديگر زندگي را دوست داشته باشم




تماس با نویسنده وبلاگ



PageRank







من میخوانم،شما چی؟



سایتهای مورد علاقه











my widget for counting
<>

[Powered by Blogger]